امام حسین علیه السلام و عشق به شهادت
جز تو اى کشتة بى سر که سراپا همه جانى کیست کز دادن جانى بخرد جان جهانى
ما تو را کشته نخوانیم که در صورت و معنى زنده اندر تن عشاق چو ماهیت جانى
سخن آن به که نگوییم در اوصاف کمالت زانکه ما را نبود در خور مدح تو لسانى (1)
در نظام ارزشی اسلام، شهادت در راه خدا، معیاری اصیل و معنوی است که سایر امتیازات انسانی و اعمال صالح افراد مسلمان را تحت الشعاع خود قرار میدهد و در طبقهبندی ارزشها و اصول اسلامی، جایگاهی بس رفیع دارد. رسول گرامی اسلامصلیاللهعلیهوآله در این مورد میفرماید: «فَوْقَ کُلِّ ذِی بِرٍّ بِرٌّ حَتَّى یقْتَلَ الرَّجُلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَلَیسَ فَوْقَهُ بِرٌّ؛ بالاتر از هر نیکی، نیکی دیگری است تا اینکه شخص در راه خدا به شهادت برسد، پس (هنگامی که در راه خدا به شهادت رسید) دیگر بالاتر از آن نیکی وجود ندارد.» (2)
اساساً اگر روحیة شهادتطلبی و جهاد در راه خدا در جامعهای نباشد و افراد آن جامعه به تنپروری و تعلّقات مادی مشغول شوند، سرنوشتی ذلّتبار و آیندهای حقارتآمیز خواهند داشت.
امیرمؤمنان علیعلیهالسلام میفرماید: «فَإِنَّ الْجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَاصَّةِ أَوْلِیائِهِ وَ هُوَ لِبَاسُ التَّقْوَى وَ دِرْعُ اللَّهِ الْحَصِینَةُ وَ جُنَّتُهُ الْوَثِیقَةُ فَمَنْ تَرَکَهُ رَغْبَةً عَنْهُ أَلْبَسَهُ اللَّهُ ثَوْبَ الذُّلِّ وَ شَمِلَهُ الْبَلَاءُ وَ دُیثَ بِالصَّغَارِ وَ الْقَمَاءَةِ وَ ضُرِبَ عَلَى قَلْبِهِ بِالْإِسْهَابِ وَ أُدِیلَ الْحَقُّ مِنْهُ بِتَضْییعِ الْجِهَادِ وَ سِیمَ الْخَسْفَ وَ مُنِعَ النَّصَف؛ (3) جهاد در راه خدا، دری از درهای بهشت است که خداوند آن را به روی دوستان مخصوص خود گشوده است. جهاد، لباس تقوا و زرة محکم و سپر مطمئن خداوند است و کسی که جهاد را ناخوشایند داند و ترک کند، خداوند لباس ذلّت و خواری بر او پوشاند و دچار بلا و مصیبت گرداند و کوچک و ذلیل گردد، بر دل او پردة گمراهی زده میشود و حق از او روی میگرداند و به جهت ترک جهاد به خواری محکوم و از عدالت محروم است.»
طبق این بینش الهی، مردمانی که روحیة جهاد و شهادت را در وجود خود تقویت کنند و در راه اهداف والایشان استقامت ورزند و برای تحقّق آرمانهای مقدّس الهی با تمام وجود به استقبال شهادت بروند، ملتی عزیز، مورد توجه دیگران، مقتدر و مستقل خواهند بود. انسانهای شهادتطلب که شایستگی خویش را برای رسیدن به اهداف مقدس اثبات میکنند و با ایستادگی آگاهانه و مقاومت هوشمندانه، هستیِ خود را به اهل جهان عرضه میدارند، هرگز روی ذلّت و خواری نخواهند دید و با شهادت در راه خدا به درجات والای معنوی نائل خواهند شد.
زندگی جاویدان
شهادت براى انسانهاى وارسته و خودساخته که از دنیا و وابستگیهاى آن رها شده و به خدا پیوستهاند، کوتاهترین راه است که پویندگانش را سریعتر به مقصد نهایى و هدف والاى الهى مىرساند. از دیدگاه آیات وحیانى قرآن، شهادت نه تنها خسارت نیست؛ بلکه حیاتى جاودانى و همیشگى است. خداوند مىفرماید: «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یرْزَقُونَ»؛ (4) «هرگز گمان مبر کسانى که در راه خدا کشته مىشوند مردگانند؛ بلکه آنان زندهاند و نزد پروردگارشان روزى داده مىشوند.»
آرى، به حقیقت شهدا زندهاند و ما از آن زندگى جاودانه خبر نداریم. آنان در کنار اولیا و انبیاى الهى در بهشت برین جاى دارند و انسانهاى با فضیلت و کاملى هستند. مولوى در این رابطه مىگوید:
مرگ اگر مرد است گو نزد من آى تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ
من از او جانى ستانم جاودان او ز من دلقى ستاند رنگ رنگ
پل سعادت
امام حسینعلیهالسلام در حدیثی شهادت را پلی به سوی سعادت ترسیم کرده و روز عاشورا به یاران با وفایش فرمود: «صَبْراً بَنِی الْکِرَامِ! فَمَا الْمَوْتُ إِلَّا قَنْطَرَةٌ تَعْبُرُ بِکُمْ عَنِ الْبُؤْسِ وَ الضَّرَّاءِ إِلَى الْجِنَانِ الْوَاسِعَةِ وَ النَّعِیمِ الدَّائِمَةِ فَأَیکُمْ یکْرَهُ أَنْ ینْتَقِلَ مِنْ سِجْنٍ إِلَى قَصْرٍ وَ مَا هُوَ لِأَعْدَائِکُمْ إِلَّا کَمَنْ ینْتَقِلُ مِنْ قَصْرٍ إِلَى سِجْنٍ وَ عَذَابٍ إِنَّ أَبِی حَدَّثَنِی عَنْ رَسُولِ اللَّهِصلیاللهعلیهوآله: أَنَّ الدُّنْیا سِجْنُ الْمُؤْمِنِ وَ جَنَّةُ الْکَافِرِ وَ الْمَوْتُ جِسْرُ هَؤُلَاءِ إِلَى جَنَّاتِهِمْ وَ جِسْرُ هَؤُلَاءِ إِلَى جَحِیمِهِمْ مَا کَذَبْتُ وَ لَا کُذِبْتُ؛ (5) صبر و پایدارى کنید! اى گرامى زادگان! مرگ چیزى نیست، جز پلى که شما را از سختى و آسیب مىگذراند، و به بهشت عظیم و نعمتهاى جاودان مىرساند، کدام یک از شما دوست ندارد که از زندانى به قصر منتقل گردد؟ در حالى که آن براى دشمنانتان همانند پلى است که آنها را از کاخ به زندان و شکنجهگاه مىرساند؛ زیرا پدرم از پیامبر خداصلیاللهعلیهوآله برایم بازگو کرد: دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر است و مرگ پل مؤمنان به بهشت ایشان، و پل کافران به آتش سوزان دوزخ. نه این را به من دروغ گفتهاند و نه من دروغ مىگویم.»
زینت مردان الهی
حضرت ابا عبداللَّهعلیهالسلام اشتیاق خود را براى شهادت چنین بیان مىدارد: «خُطَّ الْمَوْتُ عَلى وُلْدِ آدَمَ مَخَطَّ الْقَلادَةِ عَلى جَیدِ الْفَتاةِ وَما اَوْلَهَنى اِلى اَسْلافى اِشْتیاقَ یعَقُوبَ اِلى یوسُفَ؛ (6) مرگ بر انسانها همچون گردنبند بر گردن دختران جوان، زینتبخش و لازم است و من به دیدار نیاکانم آنچنان اشتیاق دارم که یعقوب به دیدار یوسف مشتاق بود.»
امام حسینعلیهالسلام با این تمثیل، مرگ را بسیار زیبا تصویر کرده است و آن را زینت فرزند آدم مىداند، به ویژه مرگى که در راه حق و براى خدا باشد، که مردان خدا از کشته شدن در راه حق مسرور و شادمانند و شهادت در راه خدا را بهترین زینت روح و بالاترین افتخار خود به شمار مىآورند.
«حافظ» در مورد مردان الهى، گذشتن از هستى و جمال ظاهرى و رسیدن به جمال معنوى و آرایش حقیقى چه زیبا سروده است:
دست از مس وجود چو مردان ره بشوى تا کیمیاى عشق بیابى و زر شوى
خواب و خورت زمرتبه خویش دور کرد آنگه رسى به خویش که بىخواب و خور شوى
گر نور عشق حق به دل و جانت اوفتد باللَّه کز آفتاب فلک خوبتر شوى
یک دم غریق بحر خدا شو گمان مبر کز آب هفت بحر به یک موى تر شوى
از پاى تا سرت همه نور خدا شود در راه ذوالجلال چو بى پا و سر شوى
وجه خدا اگر شودت منظر نظر زین پس شکى نماند که صاحبنظر شوى
نزدیکترین راه به خدا
شهادت، کوتاهترین راهی است که مردان خدا را به مقصد نهایی و هدف والای الهی میرساند. شهادت از دیدگاه آیات وحیانی قرآن نه تنها خسارت نیست؛ بلکه حیاتی جاودانی و همیشگی است و ندای قرآن همواره در گوش آنان طنینانداز است که: «هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدهاند، مردگانند؛ بلکه آنان زندهاند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند.» (7)
«سعدی» چه زیبا میگوید:
زنده کدام است بَرِ هوشیار آنکه بمیرد به سر کوی یار
آری، به حقیقت شهدای راه حق زندهاند و ما از آن زندگی جاودانة آنان خبر نداریم. آنان در کنار اولیا و انبیای الهی مقامی بس عظیم کسب نمودهاند: «فَرِحینَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ یسْتَبْشِرُونَ بِالَّذینَ لَمْ یلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَ لا هُمْ یحْزَنُون»؛ (8) «آنها به خاطر نعمتهای فراوانی که خداوند از فضل خود به ایشان بخشیده است، خوشحالند و به کسانی که هنوز به آنها ملحق نشدهاند، بشارت میدهند که نه ترسی بر آنهاست و نه اندوهی.»
شهادت و پیروزی
شهادت در حقیقت پیروزی و فتح است؛ پیروزی بر شیطان و فتح قلّههای رفیع کمالات و فضایل؛ قرآن کریم میفرماید: «قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنا إِلاَّ إِحْدَى الْحُسْنَیین»؛ (9) «بگو: آیا دربارة ما جز یکی از دو نیکی (پیروزی یا شهادت) را انتظار دارید؟»
برای یک مسلمانِ دینباور و خدا محور، هم شهادت و هم کشتن دشمن، هر دو پیروزی است؛ چراکه هدف او از جهاد مقدسش، احقاق حق و اعتلای پرچم عدالت و روشن نمودن شاهراه انسانیت است. جهاد او پرتو افشاندن در ظلمات استبداد و تاریکی ستم و فساد است، به همین جهت در هر دو صورت به این هدف والایش رسیده و موجب استحکام ارزشهای الهی و انسانی گردیده است.
دعوت از شایستگان
امام حسینعلیهالسلام براى انسانهاى با نفوذ و کسانى که ممکن بود در این مبارزة خداپسندانه شرکت جویند، دعوتنامههایى فرستاد و از آنان براى شرکت در قیام جاودانة خویش یارى طلبید و آنان را در نیل به فوز عظیم شهادت تشویق کرد. آن حضرت در نامة خود به «حبیب بن مظاهر اسدى» چنین نوشت:
«از حسین بن على براى آن مرد فقیه، حبیب بن مظاهر! اما بعد، حبیب! تو خویشاوندى ما را با پیامبرصلیاللهعلیهوآله مىدانى و از همه مهمتر مرا مىشناسى. تو که آزادمرد و داراى غیرتى، جان خود را از ما دریغ مدار! و مطمئن باش که پاداش تو را پیامبر خداصلیاللهعلیهوآله در روز قیامت عطا خواهد کرد.» (10)
آن حضرت علاوه بر دعوتهاى خصوصى، در مجمع عمومى نیز از کسانى که در قبال اسلام احساس مسئولیت مىکردند، دعوت به عمل آورد و فرمود: «مَنْ کانَ باذِلاً فینا مُهْجَتَهُ وَمُوَطِّناً عَلى لِقاءِاللَّهِ نَفْسَهُ فَلْیرْحَلْ فَاِنّى راحِلٌ مُصْبحِاً اِنْ شاءَ اللَّهُ تَعالى؛ (11) هر کس حاضر است تا در راه ما از خون خویش بگذرد و جان خود را در راه شهادت و لقاى پروردگار نثار کند، آمادة حرکت با ما باشد که من صبحگاهان حرکت خواهم کرد. ان شاء اللَّه تعالى.»
تسخیر مرگ
گاهی آن حضرت با بهرهگیرى از اشعار حماسى به تقویت روحیة یاران پرداخته، شوق به شهادت و عظمت نفس خویش را ابراز مىداشت و از آن جمله:
هنگامى که «حرّ بن یزید ریاحى» راه را بر کاروان امام حسینعلیهالسلام بست، آن حضرت با او گفتگوهایى را انجام داد. آنگاه که حرّ از گفتگوها مأیوس شد و نتیجهاى نگرفت، به نصیحت و خیرخواهى از امام حسینعلیهالسلام پرداخته و به ایشان عرضه داشت: اى حسین! براى خدا جانت را حفظ کن. من مطمئنم که اگر کار شما با این گروه به جنگ بیانجامد، تو کشته خواهى شد! امام حسینعلیهالسلام با چهرهاى مصمّم فرمود: «اَفَبِالْمَوْتِ تُخَوِّفُنى؛ آیا مرا از مرگ مىترسانى؟!»
ولى من به تو گفتار آن جوانمرد اوسى را یادآور مىشوم. وقتى که او به یارى رسول خداصلیاللهعلیهوآله شتافت، در مسیر راه پسر عمویش با او برخورد کرد و چون از مقصد جوانمرد اوسى با خبر شد، او را از کشته شدن برحذر داشته، به او چنین هشدار داد: کجا مىروى؟ این راه خطرناک است و کشته خواهى شد! امّا آن جوانمرد اوسى با قرائت چند بیت شعر هدف و انگیزة والاى خود را بیان کرد و جوانمردى و دلاوری خود را اثبات نمود.
آنگاه امام حسینعلیهالسلام اشعار آن جوان اوسى را برای «حرّ بن یزید ریاحى» قرائت فرمود که:
سَاَمْضى فَما بِالْمَوتِ عارٌ عَلَى الْفَتى اِذا ما نَوى خَیراً وَ جاهَدَ مُسْلِماً
وَ واسى الرِّجالَ الصَّالِحینَ بِنَفْسِهِ وَ فارَقَ مَثْبُوراً وَ خالَفَ مجْرِماً (12)
«من مىروم و مرگ براى یک جوانمرد عار نیست، در حالى که مقصد او حق و تلاش او براى اسلام باشد؛ (چون) او در راه مردان صالح جانبارى نموده و از زندگى همراه با ترس و ذلّت جدا گردیده و با مجرمان مخالفت کرده است.»
کاروان شهادت
«شهریار تبریزى» سیر معنوى امام حسینعلیهالسلام را در مسیر کربلا با کاروان شهادت به نحو زیبایى در شعر «کاروان کربلا» ترسیم کرده و به مشتاقان آن گرامى تقدیم نموده است، او میگوید:
شیعیان! دیگر هواى نینوا دارد حسین روى دل با کاروان کربلا دارد حسین
از حریم کعبة جدش به اشکى شست دست مروه پشت سر نهاد؛ اما صفا دارد حسین
مىبرد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم بیش از اینها حرمت کوى منا دارد حسین
پیش رو راه دیار نیستى کافیش نیست اشک و آه عالمى هم در قفا دارد حسین
بس که محملها رود منزل به منزل با شتاب کس نمىداند عروسى یا عزا دارد حسین
رخت و دیباج حرم چون گل به تاراجش برند تا به جایى که کفن از بوریا دارد حسین
بردن اهل حرم دستور بود و سِرّ غیب ور نه این بىحرمتیها کى روا دارد حسین
سروران، پروانگان شمع رخسارش؛ ولى چون سحر روشن که سر از تن جدا دارد حسین
سر به قاچ زین نهاده، راه پیماى عراق مىنماید خود که عهدى با خدا دارد حسین
او وفاى عهد را با سر کند سودا؛ ولى خون به دل از کوفیان بىوفا دارد حسین
دشمنانش بىامان و دوستانش بىوفا با کدامین سر کند، مشکل دو تا دارد حسین
سیرت آل على با سرنوشت کربلاست هر زمان از ما، یکى صورت نما دارد حسین
آب خود با دشمنان تشنه قسمت مىکند عزّت و آزادگى بین تا کجا دارد حسین
دشمنش هم آب مىبندد به روى اهل بیت داورى بین با چه قومى بى حیا دارد حسین
بعد از اینش صحنهها و پردهها اشک است و خون دل تماشا کن چه رنگین سینما دارد حسین
ساز عشق است و به دل هر زخم پیکان زخمهاى گوش کن عالم پر از شور و نوا دارد حسین
دست آخر کز همه بیگانه شد دیدم هنوز با دم خنجر نگاهى آشنا دارد حسین
شمر گوید گوش کردم تا چه خواهد از خدا جاى نفرین هم به لب دیدم دعا دارد حسین
اشک خونین گو بیا بنشین به چشم «شهریار» کاندرین گوشه عزایى بىریا دارد حسین
به یاد پیامبران شهید
امام حسینعلیهالسلام در مسیر خود به کربلا از پیشوایان و پیامبران شهید بیشتر یاد مىکرد. در این میان شهادت حضرت یحیىعلیهالسلام در منظر آن گرامى موقعیت ویژهاى داشت.
امام سجادعلیهالسلام مىفرماید: در مسیر سفر به کربلا هرگاه حرکت مىکردیم یا در منزلى فرود آمدیم و یا از آنجا کوچ مىکردیم، پدر بزرگوارم از حضرت یحیى بن زکریاعلیهماالسلام و شهادت او یاد مىکرد. روزى فرمود: «وَ مِنْ هَوَانِ الدُّنْیا عَلَى اللَّهِ أَنَّ رَأْسَ یحْیى بْنِ زَکَرِیا أُهْدِی إِلَى بَغِی مِنْ بَغَایا بَنِی إِسْرَائِیل؛ (13) در پستى دنیا از منظر خداوند همین بس که سرِ بریدة حضرت یحیى را برای پادشاه ستمگرى از قوم بنىاسرائیل هدیه بردند.»
محدث قمىرحمهالله در مورد شباهت امام حسینعلیهالسلام به حضرت یحیىعلیهالسلام نکاتى را بیان کرده و مىگوید: ما هشت مورد از وجوه شباهت آن حضرت را به یحیاى پیامبرعلیهالسلام یادآور مىشویم:
1. هر دو براى اولین بار به این نام خوانده شدند و قبل از آنان کسى به نامهاى ایشان موسوم نبود.
2. مدت حمل هر دو شش ماه بود.
3. قبل از ولادت، از شهادتشان در اخبار آسمانى سخن به میان آمده بود.
4. در مظلومیتشان آسمان گریست.
5. قاتل هر دو بزرگوار حرامزاده بودند.
6. سر مبارک هر دو را در طشت طلا گذاشته و به اهل فساد و فحشا هدیه فرستادند.
7. سر بریدة هر دو سخن گفته و آیات و احکام الهى را یادآوری کردند.
8. در انتقام از خون پاکشان هفتاد هزار نفر به قهر الهى کشته شدند. (14)
رهرو مکتب علیعلیهالسلام
امام حسینعلیهالسلام عشق به شهادت در راه خدا را از پدر گرامی خویش آموخته بود؛ چراکه مولای متقیانعلیهالسلام بر این باور وحیانی تأکید میکرد که: «مَا ضَرَّ إِخْوَانَنَا الَّذِینَ سُفِکَتْ دِمَاؤُهُمْ وَ هُمْ بِصِفِّینَ أَلَّا یکُونُوا الْیوْمَ أَحْیاءً یسِیغُونَ الْغُصَصَ وَ یشْرَبُونَ الرَّنْقَ قَدْ وَ اللَّهِ لَقُوا اللَّهَ فَوَفَّاهُمْ أُجُورَهُمْ وَ أَحَلَّهُمْ دَارَ الْأَمْنِ بَعْدَ خَوْفِهمِ؛ (15) آن گروه از برادران ما که در مصاف با دشمن ـ در جنگ صفین ـ خونشان ریخته و به شهادت رسیدند، هرگز زیان نکردند؛ بلکه آنان امروز نیستند (تا همانند من) خوراکشان غم و غصه و نوشیدنیشان خون دل باشد. به خدا سوگند! آنها به ملاقات خداوند رفتند و پاداش خود را به نحو شایستهای دریافت نمودند و پس از گذراندن مرحلة خوف و دلهره در سرای امن الهی مسکن گزیدند.»
امام علیعلیهالسلام در سخن دیگری عشق و علاقهاش به شهادت را چنین ترسیم فرموده است: «وَ اللَّهِ لَابْنُ أَبِی طَالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْی أُمِّه؛ (16) سوگند به خدا! انس و علاقة فرزند ابىطالب به مرگ در راه خدا، از علاقة طفل به پستان مادر بیشتر است.»
بنابراین فرهنگ شهادت معاملهای عزتمندانه و سودمند است که انسانهای وارسته با خدای خود به عمل میآورند و با زدودن غبارهای تعلّق از تمام مظاهر دنیوی به مقامات عالیه دست مییابند.
متفکر شهید «استاد مطهری» در تعریف شهادت مینویسد: شهادت به حکم اینکه عملی آگاهانه و اختیاری است و در راه هدفی مقدس است و از هرگونه انگیزة خودگرایانه منزه و مبرا است، تحسینانگیز و افتخارآمیز است و عملی قهرمانانه تلقّی میشود. در میان انواع مرگ و میرها تنها این نوع از مرگ است که از حیات و زندگی برتر و مقدستر و عظیمتر و فخیمتر است... پس شهادت قداست خود را از اینجا کسب میکند که فدا کردن آگاهانة تمام هستی خود است در راه هدف مقدس. (17)
«صدر المتألهین» در مورد مقام جاوید شهیدان میگوید:
آنانکه ره دوست گزیدند همه در کوی شهادت آرمیدند همه
در معرکة دو کون فتح از عشق است هر چند سپاه او شهیدند همه
امام حسینعلیهالسلام و شوق شهادت
امام حسینعلیهالسلام سرور و سید شهیدان است. عشق به شهادت و جانفشانی در راه حق سراسر وجود آن حضرت را فرا گرفته بود و آن گرامی، شهادت را برترین نوع مرگ میدانست و میفرمود:
وَ إِنْ تَکُنِ الْأَبْدَانُ لِلْمَوْتِ أُنْشِئَتْ فَقَتْلُ امْرِئٍ بِالسَّیفِ فِی اللَّهِ أَفْضَل (18)
«اگر بدنها برای مرگ آفریده شدهاند، پس کشته شدن با شمشیر در راه خداوند برترین نوع مرگ است.»
سالار شهیدان عشق به شهادت را از مکتب پرمایة رسول گرامی اسلامصلیاللهعلیهوآله و پدر گرامیش امیرمؤمنانعلیهالسلام آموخته بود. رسول خداصلیاللهعلیهوآله میفرمود: «وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَوَدَدْتُ اَنِّی اَقْتُلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، ثُمَّ اَحْیَا، ثُمَّ اَقْتُلُ، ثُمَّ اَحْیَا، ثُمَّ اَقْتُلُ؛ (19) سوگند به آنکه جانم در دست اوست، دوست دارم در راه خدا کشته شوم، سپس زنده شده، آنگاه دوباره کشته شوم، باز زنده شده و کشته شوم.»
امام علیعلیهالسلام نیز بارها این عشق درونی خود را اظهار میکرد. آن حضرت هم برای خود و هم برای یاران نزدیک خود این افتخار را آرزو مینمود. برای ممتازترین یارش، جناب مالک اشتر، چنین مقامی را از خداوند خواست و فرمود: «أَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ یخْتِمَ لِی وَ لَکَ بِالسَّعَادَةِ وَ الشَّهَادَةِ وَ إِنَّا إِلَیهِ رَاغِبُونَ؛ (20) من از خدای متعال درخواست میکنم که پایان عمر من و تو را به رستگاری و شهادت ختم کند و البته که ما به ملاقات او مشتاق هستیم.»
و هنگامی که آرزوی دیرینهاش در محراب مسجد کوفه در آستانة تحقق قرار گرفت، با کمال رضایت فرمود: «فُزتُ وَ رَبِّ الکَعبَةِ؛ (21) سوگند به خدای کعبه، رستگار شدم.»
شهادت، نه هلاکت
البته شوق شهادت در وجود امام حسینعلیهالسلام به این معنا نبود که خود را تسلیم مرگ کند و هیچ گونه اقدام و دفاعی از خود نشان ندهد؛ بلکه آن پیشوای حقیقتطلبان در برابر ظلم و ستم غارتگران بیت المال و متعرضین به مسلمانان شدیداً مقابله و دفاع میکرد؛ امّا در نیمة رجب سال 60 ق هنگامی که در معرض بیعت با یزید قرار گرفت، احساس نمود که دین خدا جز با شهادت آن حضرت احیا نخواهد شد، پس کنار قبر پیامبرصلیاللهعلیهوآله آمد و عرضه داشت: «ای رسول خدا! پدر و مادرم به فدایت! با اکراه و اجبار از جوار تو بیرون میروم. میان من و تو جدایی انداختند؛ زیرا با یزید بن معاویه که شرابخوار و فردی فاسق و فاجر است، بیعت نکردم. اکنون با تمام ناخوشایندی از نزد تو خارج میشوم.»
اینجا امام را خوابی سبک فرا گرفت و در عالم رؤیا جدّش رسول خداصلیاللهعلیهوآله را زیارت کرد. پیامبرصلیاللهعلیهوآله او را در آغوش گرفت و صورتش را بوسید و در ضمن سخنانی فرمود: «یَا حَبِیبِی! یَا حُسَیْن! اِنَّ اَبَاکَ وَ اُمِّکَ وَ اَخَاکَ قَدْ قَدَّمُوا عَلَیَّ وَ هُمْ اِلَیْکَ مُشْتَاقُونَ وَ اِنَّ لَکَ فِی الْجَنَانِ لَدَرَجَةً عَالِیَةً، لَنْ تَنَالُهَا اِلاَّ بِالشَّهَادَةِ؛ (22) ای محبوب من،ای حسین! پدر و مادر و برادرت در کنار من مشتاق دیدار تو هستند. برای تو در بهشت درجات عالی است که به آن نخواهی رسید، مگر با شهادت.»
بعد از این بشارت، شوق شهادت در راه اعتلای کلمة اله در وجودش مضاعف گردید. هنگامی که امام با یاران خویش به سوی کربلا رهسپار بود، در راه «فرزدق» شاعر معروف، آن حضرت را ملاقات کرده و بعد از سلام عرض کرد:ای پسر رسول خدا! چگونه به کوفیان دل میبندی و اعتماد میکنی، در حالی که پسرعمویت «مسلم بن عقیل» و دوستانش را کشتند؟!
چشمان حضرت پر از اشک شد و فرمود: «رَحِمَ اللَّهُ مُسْلِماً فَلَقَدْ صَارَ إِلَى رَوْحِ اللَّهِ وَ رَیحَانِهِ وَ تَحِیتِهِ وَ رِضْوَانِهِ أَمَا إِنَّهُ قَدْ قَضَى مَا عَلَیهِ وَ بَقِی مَا عَلَینَا؛ (23) خدا مسلم را رحمت کند! او به سوی آرامش الهی و بارگاه عطرآگین بهشت و خشنودی خداوند هجرت کرد. او تکلیف خود را انجام داد و هنوز تکلیف ما باقی است.»
فقط رضای خدا
امام حسینعلیهالسلام در یکی از سخنرانیهای عمومی خود برای حجاج، بعد از تبیین فلسفة قیام خویش و تحلیل اوضاع سیاسی روز، از شهادت خود به دست ستمگران حکومت اموی خبر داده و از مسلمانان آزاده و متعهّد خواست که در این حماسة جاویدان حضرتش را همراهی کرده و آمادة شهادت در راه خدا باشند. امام در فرازی از سخنان روشنگرانة خویش فرمود:
«ای مردم! مرگ بر انسانها چونان گردنبندی که لازمة گردن دختران جوان است، حتمی است، و من به دیدار نیاکانم آنچنان اشتیاق دارم که یعقوبعلیهالسلام به دیدار یوسفعلیهالسلام داشت و برای من قتلگاهی معیّن گردیده است که در آنجا به شهادت خواهم رسید.
گویا با چشم خود میبینم که درندگان بیابانها (لشکریان یزید) در سرزمینی در میان «نواویس» و «کربلا» اعضای مرا قطعه قطعه و شکم گرسنة خود را سیر میکنند، از پیشآمدی که با قلم تقدیر نوشته شده، گریزی نیست.»
آنگاه حضرت در ادامه فرمود: «رِضَى اللَّهِ رِضَانَا أَهْلَ الْبَیتِ نَصْبِرُ عَلَى بَلَائِهِ وَ یوَفِّینَا أُجُورَ الصَّابِرِینَ لَنْ تَشُذَّ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ لَحْمَتُهُ وَ هِی مَجْمُوعَةٌ لَهُ فِی حَظِیرَةِ الْقُدْسِ تَقَرُّ بِهِمْ عَینُهُ وَ ینْجِزُ بِهِمْ وَعْدَهُ مَنْ کَانَ بَاذِلًا فِینَا مُهْجَتَهُ وَ مُوَطِّناً عَلَى لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ فَلْیرْحَلْ فَإِنِّی رَاحِلٌ مُصْبِحاً إِنْ شَاءَ اللَّه؛ (24) رضایت خداوند رضایت ما اهلبیت است. بر بلاهای او صبر میکنیم و پاداش صابران را خواهیم داشت. پارههای تن پیامبرصلیاللهعلیهوآله از او جدا نخواهند شد و آنان در بهشت کنار پیامبرصلیاللهعلیهوآله گرد هم خواهند آمد. چشمان پیامبرصلیاللهعلیهوآله با دیدن آنان روشن خواهد شد و توسط اهل بیتش وعدة او (گسترش آیین توحیدی اسلام) تحقّق خواهد یافت. هر کسی آمادگی جاننثاری در راه ما و تقدیم جان خویش را در راه خدا دارد، پس به همراه ما سفر کند که انشاء اللّه من فردا صبح حرکت خواهم کرد.»
این نوشته را با سخنی حکیمانه از استاد شهید مطهری به پایان میبریم:
«امام حسینعلیهالسلام به واسطة شخصیت عالیقدرش، به واسطة شهادت قهرمانانهاش، مالک قلبها و احساسات صدها میلیون انسان است. اگر کسانی که بر این مخزن عظیم و گرانقدر احساسی و روحی گمارده شدهاند ـ یعنی رهبران مذهبی ـ بتوانند از این مخزن عظیم در جهت هم شکل کردن و هم رنگ کردن و هم احساس کردن روحها با روح عظیم حسینی بهرهبرداری صحیح کنند، جهان اصلاح خواهد شد. راز بقای امام حسینعلیهالسلام این است که نهضتش از طرفی منطقی است، بُعد عقلی دارد و از ناحیة منطق حمایت میشود و از طرف دیگر، در عمق احساسات و عواطف راه یافته است.» (25)
پینوشـــــــــــــتها:
(1). فؤاد کرمانی.
(2). اصول کافی، محمد بن یعقوب کلینی، نشر اسلامیه، تهران، ج2، ص348.
(3). نهج البلاغه، سید رضی، نشر هجرت، قم، 1414ق، چاپ اول، خطبه 27.
(4). آل عمران/ 169.
(5). معانی الأخبار، شیخ صدوق محمد بن بابویه قمى، نشر جامعه مدرسین، قم، 1403 ق، چاپ اول، ص289.
(6). بحار الأنوار، علامه مجلسی، انتشارات اسلامیه، تهران، ج44، ص367.
(7). آل عمران/ 169.
(8). همان/ 170.
(9). توبه/52.
(10). اسرارالشهادة، فاضل دربندی، نشر اعلمی، تهران، ص396.
(11). کشف الغمة فی معرف? الائمه، على بن ابى الفتح اربلى، مکتبه بنىهاشمى، تبریز، 1381ق، ج2، ص29؛ و اللهوف على قتلى الطفوف، سید بن طاووس، نشر مؤمنین، قم، 1379ش، ص60.
(12). الارشاد فی معرف? حجج الله علی العباد، شیخ مفید، کنگره شیخ مفید، قم، 1413 ق، چاپ اول، ج2، ص81؛ و بحار الانوار، محمد باقر مجلسى، مؤسسه الوفاء، بیروت، 1403 ق. ج44، ص193.
(13). الارشاد فی معرف? حجج الله علی العباد، شیخ مفید، ج2، ص132.
(14). منتهی الآمال، شیخ عباس قمى، نشر اسلامیه، تهران، 1379 ق، ج1، ص426.
(15). نهج البلاغه، خطبه 182.
(16). همان، خطبه 5.
(17). قیام و انقلاب مهدیعلیهالسلام از دیدگاه فلسف? تاریخ، مرتضی مطهری، نشر صدرا، تهران، ص84.
(18). بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج44، ص374.
(19). کنزالعمال، متقى هندى، مؤسسه الرسال?، بیروت، 1401 ق، ج4، ص295.
(20). مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، محدث نوری، نشر آل البیت، قم، 1408 قم، چاپ اول، ج13، ص171.
(21). مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، علامه مجلسی، نشر اسلامیه، تهران، 1404 ق، چاپ دوم، ج8، ص279.
(22). تحف العقول عن آل الرسول، حسن بن شعبه حرانى، نشر جامعه مدرسین، قم، 1404 ق، ص149.
(23). اللّهوف، علی قتلی الطفوف، سید بن طاوس، نشر جهان، تهران، 1348ش، چاپ اول، ص74.
(24). نزه? الناظر و تنبیه الخاطر، حلوانی، ناشر مدرس? الامام مهدی (عج)، قم، 1408 ق، چاپ اول، ص86.
(25). قیام و انقلاب مهدیعلیهالسلام، مرتضی مطهری، ص122.