سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دوره گرد...طبیب دوار بطبه...

امام حسین‏ علیه‏ السلام و پاسخ به پرسشها و شبهات

حضرت ابا عبد اللّه الحسین‏ علیه‏ السلام از امامان هدایتگرى است که لحظه‏ اى از راهنمایى، نصیحت و هدایت مردم غافل نشده است. چه در دوران امامت پدرش على‏ علیه ‏السلام و برادرش امام حسن‏علیه‏السلام و چه در دوران امامت خویش این وظیفه را به صورت تام و تمام انجام داده است.
هدایتهاى حضرت گاه از طریق سخنرانى وخطبه‏ها بوده است و بعضى اوقات از طریق ملاقاتها و نامه‏ها، و گاهى از مسیر پاسخ دادن به پرسش‌ها و شبهات.
پرسش‌هایى که از آن حضرت شده و پاسخ‌هایى که از آن امام همام به یادگار مانده، مختلف وگوناگون است. در بعضى از موارد، پرسش‌ها و شبهات اعتقادى است و زمانى سؤالهاى تفسیرى و قرآنى، و بعضاً شبهات فقهى و یا تاریخى است و گاهى پرسش‌هاى شخصى و موردى.
آنچه پیش رو دارید جمع‏آورى اهم پرسش‌ها و پاسخ‌هایى است که از آن حضرت به یادگار مانده است.
پرسش‌هاى اعتقادى
الف. قضا و قدر
حسن بن ابى الحسن بصرى (1) نامه‏اى به امام حسین‏علیه‏السلام نوشته و در آن از قضا و قدر الهى پرسید. حضرت در جواب فرمود: آنچه از مفهوم «قدر» به ما اهل بیت رسیده است براى تو شرح مى‏دهم، از آن پیروى کن! به راستى کسى که به قدر خوب یا بدش ایمان نیاورد، کافر شده است. و کسى که گناهان را به حساب خداوند گذارد [و خود را تبرئه کند]، افترایى بزرگ به خداوند بسته است.‌»
و در ادامه چنین بیان داشتند: خداوند متعال، به اجبار اطاعت نمى‏شود و به جبر هم معصیت نمى‏شود و بندگان را هم [در انتخاب راه زندگى‏] طبق حکمت به حال خود رها نکرده است؛ بلکه خداوند مالک آن چیزى است که بندگان دارند و قادر بر آن چیزى است که بندگانش قدرت دارند؛ پس اگر بندگان دنبال طاعت بروند، خداوند مانعشان نمى‏شود و اگر به دنبال معصیت بروند، اگر بخواهد بر آنها منت مى‏گذارد و بین آنها و گناه مانعى را ایجاد مى‏کند و اگر این کار را نکند، معنایش این نیست که پس بندگانش را قهراً بر آن مجبور و وادار ساخته است؛ بلکه بعد از انذار و ارشاد و اتمام حجّت، آنان را بر اعمال مسلط کرده است.
خدا بر بندگان خود راهى نهاده است که بتوانند اوامر و دستورات او را انجام دهند و منهیات او را ترک نمایند.‌»
سپس فرمودند: (2) خداوند بر بندگانش توانایى و نیرومندى عطا فرمود تا فرامینش را اجرا کنند و از آنچه نهى فرموده روى گردانند. سپاس خدایى را که بندگانش را بر انجام اوامر خود نیرومند و توانا کرده و با این توان و نیرو اوامر و نواهى او را بجا مى‏آورند و آنان را که قدرت نداده، معذور دانسته و این سپاس مورد قبول درگاهش واقع شود. من هم رهرو این راهم و اعتقادم نیز همین است و سوگند به خدا! راه من و یارانم همین است و حمد مخصوص او مى‏باشد.‌»
در این جملات امام حسین‏علیه‏السلام به خوبى مسلک «لا جَبْرَ وَلا تَفْوِیضَ بَلْ اَمرٌ بَینَ الْاَمْرَین» را بیان نموده‏اند. ایشان هم اختیار انسان را به خوبى ثابت کرده‏اند و هم به توحید افعالى حضرت حق و ساحت قدس او خدشه وارد ننموده‏اند.
ب. خداشناسى
برخى از گروههاى اسلامى که از معارف اهل بیت‏علیهم‏السلام دور افتادند، بر اثر پیروى از قیاس در مباحث خداشناسى دچار تشبیه و تجسیم و تجسید و... گشتند و براى خدا دست و پا و چشم و... قائل شدند و خدا را قابل رؤیت و دیدار دانستند. به راستى تنها مذهبى که توحید و خداشناسى را به صورت صحیح و قابل استدلال ارائه داد، مذهب شیعه است و آن هم به برکت وجود و حضور اهل بیت‏علیهم‏السلام مى‏باشد. حدیث زیر نمونه‏اى از این برکات و افاضات الهى اهل بیت‏علیهم‏السلام است.
نافع بن ازرق سؤالاتى درباره خداشناسى از امام حسین‏علیه‏السلام پرسید. حضرت در جواب فرمود:  اى نافع! آن کس که دینش را بر پایه قیاس بنا نهد، همواره بر [منجلاب] خطا فرو رود و از جادّه مستقیم حق منحرف مى‏گردد. این چنین فردى راه را گم مى‏کند [و در کجى و نادرستى گام مى‏نهد] و سخنى ناپسند مى‏گوید.‌»
حضرت ادامه مى‏دهند: (3) اى پسر ازرق! معبودم را آن‏چنان توصیف مى‏کنم که خود کرده است و آن چنان معرفى مى‏کنم که خود را معرفى کرده است: با حواس درک نمى‏شود و با مخلوقات مقایسه نمى‏گردد. او [به موجودات‏] نزدیک است؛ ولى نه پیوسته و متّصل و از آنان دور است؛ ولى نه با فاصله. یکتا و بى‏همتا است و تجزیه‏پذیر نیست. او با نشانه‏ها [ى آفرینش‏] شناخته مى‏شود و با [قوانین هستى و] علامات توصیف مى‏شود. نیست معبودى جز او که بزرگ و بلند مرتبه است.‌»
ج. امامت
1. آفرینش انوار اهل بیت‏ علیهم ‏السلام‏
انوار وجودى پیامبر اکرم‏صلى‏الله‏علیه‏وآله و على و فاطمه و حسن و حسین‏علیهم‏السلام پیش از آنکه پدیده‏اى آفریده شود وجود داشت و حضرت آدم و دیگر پیامبران الهى با نام و یاد آنها راز و نیاز و طلب استغفار مى‏نمودند.
حبیب بن مظاهر اسدى روزى از حضرت امام حسین‏علیه‏السلام پرسید یا ابا عبد اللّه! پیش از آفرینش آدم شما چگونه بودید؟ حضرت فرمود: (4) ما موجودات نورانى بودیم که بر گرد عرش الهى دور مى‏زدیم و به فرشتگان تسبیح و تحلیل و تحمید را یاد مى‏دادیم.‌»
2. علم غیب امام‏
جُعَید همدانى از یاوران امام حسین‏ علیه ‏السلام بود که همراه امام در کربلا به شهادت رسید. چون در طول سفر ده‏ها نمونه از علم غیب امام را دید، پرسید: جانم فداى تو یا ابا عبد اللّه! چگونه نسبت به افراد و آینده آنان این‏گونه دقیق اظهار نظر مى‏فرمایید؟ فرمود: (5) اى جعید! ما به روش خاندان داود حکم مى‏کنیم و هر گاه نسبت به مسئله‏اى درمانده شویم، روح القدس ما را کمک مى‏کند.‌»
3. صاحب الامر
شعیب بن ابى حمزه نقل مى‏کند: روزى بر امام حسین‏علیه‏السلام وارد شدم و پس از سلام و احترامات لازم پرسیدم: آیا «صاحب الامر» شما هستید؟ پاسخ داد: نه. پرسیدم آیا فرزند شما است؟ فرمود: نه. پرسیدم: آیا فرزند فرزند شما است؟ پاسخ داد: نه، گفتم: پس صاحب الامر کیست؟ فرمود:  (6) کسى است که زمین را پر از عدل و داد مى‏کند، چنان‏که پر از ستم شده باشد. پس از آنکه دوران [طولانى‏] فاصله‏اى از حضور امامان بگذرد، او خواهد آمد، چنان‏که رسول خدا پس از فاصله‏اى از حضور پیامبران گذشته مبعوث گشت.‌»
عیسى خشّاب مى‏گوید: از حضرت ابا عبد اللّه الحسین‏ علیه‏ السلام سؤال کردم: آیا صاحب الامر شما هستید؟ حضرت پاسخ داد: (7) نه، صاحب الامر آن مخفى شده و در نهان است که به خون خواهى پدرش برخواهد خواست و با لقب عمویش خوانده مى‏شود.‌»
4. قائم آل محمدصلى‏الله‏ علیه ‏وآله‏
حضرت در جمعى فرمودند: «قائم ما قیام مى‏کند و از ستمگران انتقام مى‏گیرد.‌»
پرسیدند: اى فرزند رسول خدا! قائم شما کیست؟ حضرت در پاسخ فرمودند:  (8) هفتمین امام از فرزندان پسرم محمّد بن على است. او حجّت خدا، فرزند حسن، فرزند على، فرزند محمّد، فرزند على، فرزند موسى، فرزند جعفر، فرزند محمّد، فرزند على پسر من است. او است که مدّت طولانى از دیده‏ها پنهان مى‏شود؛ سپس آشکار شده، زمین را پر از عدل و داد مى‏کند؛ چنان‏که پر از ستم و تجاوز شده است.‌»
پاسخ به چنین پرسش‌هایى در این دوران ساده جلوه مى‏کند، اما در دوران اختناقى که امام حسین‏علیه‏السلام در آن به سر مى‏برده و مردم، کسانى چون معاویه و یزید را امیر المؤمنین مى‏خواندند و در شام تنها قرابت و خویشان پیامبرصلى‏ الله‏ علیه‏ وآله را معاویه و یزید مى‏دانستند، بسیار عمیق و کارگشا بوده است.
5. تولد مهدى‏علیه‏السلام‏
هر چند در این زمان تولد حضرت مهدى و غیبت او، از مهمّات و قطعیات در نزد شیعه و جمعى از محققان اهل سنت است، ولى در عصر امام حسین‏علیه‏السلام این امر هنوز تحقق نیافته بود.
نقل شده است که جمعى در حضور امام حسین‏ علیه‏ السلام پیرامون امام مهدى‏علیه‏السلام بحث مى‏کردند. شخصى پرسید: یا ابا عبد اللّه! آیا حضرت مهدى هم اکنون متولد شده است؟
امام حسین‏علیه‏السلام فرمود:  (9) خیر، ولى اگر او را درک کنم، تا زنده‏ام او را خدمت مى‏کنم.‌»
6. پس از ظهور مهدى‏علیه‏السلام‏
از امام حسین‏علیه‏السلام پرسیدند: پس از ظهور حضرت مهدى‏علیه‏السلام نیکوکارى چگونه است؟
حضرت در جواب فرمود:(10) همه خیرها در آن زمان است که قائم ما قیام مى‏کند و همه این زشتیها را از میان برمى‏دارد.‌»
سؤالات و شبهات تفسیرى‏
در این بخش نیز حضرت پاسخ‌هاى نغز و زیبایى دارد که به نمونه‏ هایى اشاره مى‏شود:
1. معناى صمد چیست؟
مردم بصره طىّ نامه‏اى از امام حسین‏علیه‏السلام در رابطه با تفسیر کلمه صمد سؤال کردند. حضرت در پاسخ فرمود: «در قرآن خوض و مجادله نکنید و بدون علم و آگاهى از آن سخن نگویید که از جدّم رسول خداصلى‏ الله‏ علیه‏ وآله شنیدم که فرمود: کسى که بدون علم از قرآن سخن بگوید، جایگاهش در آتش خواهد بود. «وَاِنَّ اللّهَ قَدْ فَسَّرَ الصَّمَدَ فَقَالَ اللّهُ «اللّهُ اَحَدٌ اللّهُ صَمَدٌ» ثُمَّ فَسَّرَهُ فَقَالَ لَمْ یلِدْ وَلَمْ یولَدْ وَلَمْ یکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَدٌ؛ خداوند متعال صمد را تفسیر نموده به اینکه «خداوند یکتا است» و «خداوند بى‏نیاز است». آن‏گاه این را تفسیر کرده به اینکه نزاییده و زاده نشده و هیچ موجودى همتاى او نیست.‌»
«لم یلد» یعنى اجسام مادّى و حجم‏دار از او متولّد نشده، مانند فرزند که از مخلوقها متولّد مى‏شود. همین‏طور اشیاى لطیف مثل «نفس» هم از او متولّد نشده است. و هیچ یک از عوارض مادّى مانند خواب، غم، غصّه، شادى، خنده، گریه، ترس، امید، گرسنگى و تشنگى در او نیست.
خداوند منزّه است از اینکه مانند مادّیات از چیزى متولّد شود، یا چیزى از او متولد شود. «ولم یولد» یعنى اینکه نه از چیزى زاییده شده و نه از عنصرى پدید آمده، مانند: اجسام مادّى که از عناصر مادّى پدید مى‏آیند؛ بدان گونه که حیوانات از یکدیگر، یا گیاه از زمین و آب از چشمه و میوه از درخت به وجود مى‏آیند؛ همین‏طور خداوند مانند اجسام لطیف و غیرمادّى نیست که از محلّى سرچشمه مى‏گیرند، مثل بینایى از چشم و شنیدنى از گوش و بوییدنى از قوّه شامّه و طعم از دهان و کلام از زبان و معرفت و شناخت از دل و آتش از سنگ، ذات بارى تعالى مانند هیچ یک از اینها نیست. «بل هُوَ اللّهُ الصَّمَدُ الَّذِى لاَ مِنْ شَىْ‏ءٍ وَلاَ فِى شَىْ‏ءٍ وَلاَ عَلَى شَى‏ءٍ مُبْدِعُ الْاَشْیاءِ وَخَالِقُهَا وَمُنْشِى‏ءُ الْاَشْیاءِ بِقُدْرَتِهِ یتَلاَشَى مَا خَلَقَ لِلْفَنَاءِ بِمَشِیتِهِ وَیبْقَى مَا خَلَقَ لِلْبَقَاءِ بِعِلْمِهِ فَذَلِکُمُ اللّهُ الصَّمَدُ الَّذِى لَمْ یلِدْ وَلَمْ یولَد؛ (11) او خداى صمد است که نه از چیزى پدید آمده و نه در چیزى جا گرفته و نه بر چیزى قرار گرفته است. [بلکه‏] پدیدآورنده و خالق اشیا است و همه چیز را با دست قدرت خود به وجود آورده است. آنچه را براى فنا و نابودى خلق کرده است، با خواست او فنا مى‏پذیرد و آنچه را براى بقا خلق کرده، با علم او باقى مى‏ماند. این خداى صمد است که نه زاییده شده و نه چیزى از او زاییده مى‏شود.‌»
امام حسین‏علیه‏السلام در جواب عده دیگرى که از تفسیر واژه «صمد» پرسیدند، فرمود: «اَلصَّمَدُ الَّذِى لاَ جَوْفَ لَهُ وَالصَّمَدُ الَّذِى قَدْ اِنْتَهَى سُؤدَدُهُ وَالصَّمَدُ الَّذِى لاَ یأْکُل وَلاَ یشْرَبُ وَالصَّمَدُ الَّذِى لاَ ینَامُ وَالصَّمَدُ اَلدَّائِمُ الَّذِى لَمْ یزَلْ وَلاَ یزَالُ؛ (12) صمد آن موجودى است که داراى خلأ نیست. صمد آن کسى است که سیادت و بزرگیش به نهایت رسیده است. صمد آن وجودى است که نمى‏خورد و نمى‏نوشد [و تغذیه ندارد.] صمد آن وجودى است که خواب بر او راه ندارد و صمد آن ذات ابدى است که همواره بوده و نابود نمى‏شود.‌»
2. تفسیر وَالشَّمْس وَضُحَیهَا
حارث بن عبد اللّه اعور مى‏گوید: خدمت حضرت ابا عبد اللّه الحسین‏ علیه‏ السلام رسیدم و از تفسیر سوره شمس پرسیدم و در ابتداى سخن گفتم: «وَالشَّمْسِ وَضُحها» یعنى چه؟ ایشان در جواب فرمود:‌».. یا حارِثُ ذلِکَ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ‏صلى‏الله‏علیه‏وآله، قالَ وَقُلْتُ «وَالْقَمَرِ اِذا تَلاها» قالَ ذلِکَ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِىُّ بْنُ اَبِى طالِبٍ یتْلُو مُحَمَّداًصلى‏الله‏علیه‏وآله قالَ وَقُلْتُ «وَالنَّهارِ اِذا جَلّیها» قالَ ذلِکَ الْقائِمُ‏ علیه ‏السلام مِنْ آلِ مُحَمَّدٍصلى‏ الله‏ علیه‏ وآله یمْلَاُ الْاَرْضَ عَدْلاً وَقِسْطاً قالَ قُلْتُ «وَاللَّیلِ اِذا یغْشیها» قالَ ذلِکَ بَنُو اُمَیة؛ (13)... اى حارث! مراد از شمس محمّد رسول خدا است. پرسیدم: معناى قسم به ماه که پس از خورشید مى‏آید چیست؟ فرمود: این ماه على بن ابى طالب است که پس از محمدصلى‏الله‏علیه‏وآله مى‏آید. پرسیدم «سوگند به روز و روشنایى آن» به چه معنا است؟ فرمود: این روز روشن حضرت قائم‏علیه‏السلام از خاندان محمدصلى‏الله‏علیه‏وآله است که زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد. گفتم این آیه چیست؟ «و قسم به شب زمانى که سایه گستر شود.‌» فرمود: مراد بنى امیه است.‌»
توجّه داشته باشیم آنچه در روایت فوق آمده، در واقع بیان باطن قرآن است و از مصادیق آیات مى‏باشد.
خود امام حسین‏علیه‏السلام فرمود: «کتاب خدا چهار بخش است: عبارات، رمزها، اشاره‏ها، لطایف و حقایق. امّا عبارات، پس براى عوام مردم است و اشاره و رموزات از آن خواص است و لطایف آن براى اولیا است و حقایق آن براى پیامبران و انبیا.‌» (14)
3. آیه 19 سوره حج
نضر بن مالک مى‏گوید: خدمت امام حسین‏ علیه ‏السلام رسیدم و گفتم: اى ابا عبد اللّه! معناى آیه 19 سوره حج که مى‏فرماید: «هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا»؛ «اینان دو گروهند که با هم به مخاصمه و مجادله پرداختند.‌» چیست؟ فرمود: «نَحْنُ وَبَنُوا اُمَیةَ اِخْتَصَمْنا فِى اللَّهِ قُلْنا صَدَقَ اللَّهُ وَقالُوا کَذِبَ اللَّهُ فَنَحْنُ وَاِیاهُمْ الْخَصْمانِ یوْمَ الْقِیامَةِ؛ ما و بنى امیه بر سر مسئله [حق پرستى و] خدا به دشمنى پرداختیم. ما گفتیم خدا راست مى‏گوید و آنان خدا را تکذیب کردند. ما و آنها در روز قیامت دشمن هم هستیم.‌»
در نقل سعید همدانى که از همین آیه 19 سوره حج پرسید، در پاسخ فرمود: «ما بنى هاشم با بنى امیه دو گروهى هستیم که بر سر خدا پرستى با یکدیگر خصومت و دشمنى داریم.‌» (15)
در اینکه مراد از آیه فوق چیست، تفاسیر مختلفى شده که غالب آنها از باب انطباق است. به قرینه آیات قبلى، این دو دسته «الَّذِینَ آمَنُوا» و «الَّذِینَ اَشْرَکُوا» هستند.
ابوذر غفّارى قسم یاد کرد که این آیه درباره شش نفر در جنگ بدر نازل شده است، حمزه، على‏علیه‏السلام و عبیدة بن حارث در دسته مؤمنان، و عتبه، شیبه و ولید بن عتبه در زمره کافران و مشرکان و على‏علیه‏السلام هم فرمود: «من اوّل کسى هستم که براى مخاصمه در پیشگاه الهى روز قیامت برمى‏خیزم.‌» (16)
بیان سید الشهداءعلیه‏السلام یکى از مصادیق آیه شریفه است که مراد از آیه اهل بیت‏علیهم‏السلام و بنى امیه هستند؛ چون قرآن اختصاص به زمان و مکان معینى ندارد.
4. آیه مودّت‏
از حضرت ابا عبد اللّه در مورد آیه «قُل لَّآ أَسَْلُکُمْ عَلَیهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبَى‏‌»؛ (17) «بگو از شما پاداشى نمى‏خواهم، جز آنکه خویشاوندان مرا دوست بدارید»، توضیح خواسته‏اند. حضرت در جواب فرمود: «وَاَنَّ الْقَرابَةَ النَّبِىُّ اَمَرَ اللَّهُ بِصِلَتِها وَعَظَّمَ حَقَّها وَجَعَلَ الْخَیرَ فِیها قَرابَتُنا اَهْلِ الْبَیتِ الَّذِینَ اَوْجَبَ حَقَّنا عَلى‏ کُلِّ مُسْلِمٍ؛ (18) خویشاوندى که خداوند دستور رعایت آن را داد و حق آن را بزرگ شمرد و خیر و برکات را در آن قرار داد، دوستى و خویشاوندى ما اهل بیت پیامبر است که رعایت حق ما را بر هر مسلمانى واجب کرد.‌»
5. آیه 41 سوره حج‏
از موسى بن جعفرعلیه‏السلام نقل شده که از حضرت ابا عبد اللّه الحسین‏علیه‏السلام از معناى آیه «الَّذِینَ إِن مَّکَّنَّهُمْ فِى الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَوةَ وَ ءَاتَوُا الزَّکَوةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنکَرِ‌» (19) پرسیدند. حضرت فرمود: «هذِهِ فِینا اَهْلِ الْبَیتِ؛ (20) این آیه درباره ما اهل بیت نازل شده است».
6. آیه «امّا بنعمة ربّک»
عمرو ابى نصیر نقل مى‏کند که در مراسم حج به هنگام طواف کعبه، شخصى از اهل بصره خدمت امام حسین‏علیه‏السلام رسید و پرسید: واژه «نعمة» در آیه «وَاَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ»؛ (21) «پس نعمت پروردگارت را بازگو کن.‌» چه معنایى دارد؟ فرمود: «اَمَرَهُ اَنْ یحَدِّثَ بِما اَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیهِ مِنْ دِینِهِ؛ (22) خداوند پیامبرش را امر کرد که همواره دینش [یعنى اسلام‏] را که خداوند به او نعمت داد، یاد کند.‌»
7. ناس و نسناس‏
امام سجادعلیه‏السلام نقل نموده که روزى شخصى خدمت امیر المؤمنین‏علیه‏السلام آمد و پرسید: «النَّاسُ وَاَشْباهُ النَّاسِ وَنَسْناس» در قرآن چه معنایى دارد؟ حضرت على‏علیه‏السلام به فرزندش حسین‏علیه‏السلام فرمود: اى حسین! جواب این مرد را بده. حضرت فرمود: «اَمَّا قَوْلُکَ اَخْبِرْنى‏ عَنِ النَّاسِ فَنَحْنُ النَّاسُ وَلِذلِکَ قالَ اللَّهُ تَعالى‏ ذِکْرُهُ فِى کِتابِهِ «ثُمَّ أَفِیضُوا مِنْ حَیثُ أَفَاضَ النَّاسُ‌» (23) فَرَسُولُ اللَّهِ‏صلى‏الله‏علیه‏وآله الَّذِى اَفاضَ بِالنَّاسِ؛ اینکه گفتى «ناس» چیست، پس ما ناس هستیم و به همین جهت خداوند بزرگ و برتر در قرآن آورده است «پس از همان راهى که مردم [از مشعر به منى] باز مى‏گردند، باز گردید؛ پس رسول خداصلى‏الله‏علیه‏وآله کسى است که مردم را باز مى‏گرداند.‌» سپس ادامه داد: «وَاَمَّا اَشْباهُ النَّاسِ فَهُمْ شِیعَتُنا وَهُمْ مَوالِینا وَهُمْ مِنَّا وَلِذلِکَ قالَ اِبْراهِیمُ‏علیه‏السلام «فَمَنْ تَبِعَنِى فَاِنَّهُ مِنِّى»؛ امّا اینکه گفتى «اشباه الناس» پس آنان شیعیان و پیروان ما هستند و آنان از ما مى‏باشند، براى همین جهت ابراهیم [پیامبر] علیه‏السلام فرمود: پس کسى که از من پیروى کند، از من است.‌»
و بعد فرمود: «وَاَمَّا قَوْلُکَ النَّسْناسُ فَهُمْ السَّوادُ الْاَعْظَمُ وَاَشارَ بِیدِهِ اِلى‏ جَماعَةِ النَّاسِ ثُمَّ قالَ «اِنْ هُمْ اِلَّا کَالْاَنْعامِ بَلْ هُمْ اَضَلُّ سَبِیلاً»؛ (24) و امّا سخنت درباره [پرسش از] نسناس، پس آنان انبوه جمعیت موجود [و توده مردم‏] هستند و با دست به سوى جمعیت اشاره کرد و سپس گفت که خدا فرمود: نیستند آنها جز همانند چهارپایان، بلکه از آنان گمراه‏ترند.‌»
خالى از لطف نیست در ذیل این پاسخ، پاسخى را مطرح کنیم که حضرت امام حسین‏علیه‏السلام در جواب مروان فرمود.
مروان بن حکم از جایگاه معنوى دوستان و یاران امام سؤال کرد. حضرت در پاسخ فرمود: (25) سوگند به خدا من و یاران من را به سوى بهشت مى‏برند و مروان و دوستان او را به سوى آتش جهنّم مى‏برند.‌»
پاسخ‌هاى فقهى و فلسفه احکام‏
1. لبیک گفتن‏
عکرمه مى‏گوید: از مزدلفه همراه امام حسین‏علیه‏السلام بودم که مرتّب «لَبَّیکَ اللَّهُمَّ لَبَّیکَ» مى‏گفت تا رسیدیم به جمره «جایگاه شیطان» که دیگر نفرمود.
از آن حضرت پرسیدم: آیا جایز است از مزدلفه تا اینجا لبیک گفت؟ فرمود: (26) از پدرم على بن ابى طالب شنیدم که لبیک مى‏گفت تا رسید به جمره [و جایگاه شیطان‏] و پدرم على‏علیه‏السلام به من خبر داد که همانا رسول خداصلى‏الله‏علیه‏وآله لبیک گفت تا رسید به جمره.‌»
2. روزه‏
مسروق نقل مى‏کند که روز عرفه خدمت امام حسن‏علیه‏السلام رفتم او را دیدم که در جمع یاران و دوستان نشسته، از غذاهاى موجود تناول مى‏فرماید. کمى بعد برخواستم و خدمت امام حسین‏علیه‏السلام رسیدم. دیدم که روزه دار است. پرسیدم برادرت امروز را افطار مى‏کند و شما روزه دارید؟ حضرت فرمود: (27) برادرم امام مردم است. پس امروز را روزه نگرفت تا مردم روزه دارى او را سنّت [قطعى] نپندارند و از او پیروى کنند؛ پس هر گاه برادرم از دنیا برود، من امام و رهبر جامعه هستم. آنگاه من هم سعى مى‏کنم که مردم روزه‏دارى مرا سنّت نپندارند که از من پیروى کنند [بلکه بدانند که مستحب است، خواستند روزه بگیرند و یا ترک کنند].‌»
در جایى دیگر از امام حسین‏علیه‏السلام پرسیدند: چرا خداوند بر بندگان خود روزه را واجب کرده است؟
فرمود: (28) تا ثروتمند مزه گرسنگى را بچشد و آنگاه بر بینوایان احسان و بخشش کند.‌»
3. ازدواج فرزندان آدم‏
از مسائلى که جوانان، فراوان مى‏پرسند، مسئله ازدواج فرزندان آدم است. مى‏خواهند بدانند که چگونه نسل آدم فزونى یافت؟ شخصى خدمت امام حسین‏علیه‏السلام آمد و گفت: آیا درست است که مى‏گویند فرزندان پسر و دختر آدم با یکدیگر ازدواج کردند؟
حضرت فرمودند: (29) نه به خدا سوگند! هرگز! حضرت آدم دو فرزند پسر به نام «شیث» و «عبد اللّه» داشت. [وقتى هنگام ازدواج آنها فرا رسید،] خداوند براى «شیث» زنى از جنس حوریان بهشتى و براى «عبد اللّه» زنى از جنس جنیان آماده ساخت [که با آن دو ازدواج کردند] و فرزندان آن دو از این طریق به دنیا آمدند.‌»
سؤالات اخلاقى و مشاوره‏اى
در این بخش نیز حضرت پاسخ‌هاى کارساز و کارگشایى دادند که به نمونه‏هایى اشاره مى‏شود:
1. روش ترک گناه‏
جوانى خدمت امام حسین‏علیه‏السلام رسید و گفت من مردى گناهکارم و نمى‏توانم خود را از انجام گناهان باز دارم. مرا نصیحتى بفرما. حضرت در جواب فرمود: (30) پنج کار را انجام بده و آنگاه هر چه مى‏خواهى گناه کن. اوّل: روزى خدا را نخور و هر چه مى‏خواهى گناه کن. دوم: از حکومت خدا خارج شو و هر چه مى‏خواهى گناه کن. سوم: جایى را انتخاب کن که خداوند ترا نبیند و هر چه مى‏خواهى گناه کن. چهارم: وقتى عزرائیل براى گرفتن جانت آمد، او را از خود دور کن و هر چه مى‏خواهى گناه کن. پنجم: زمانى که مالک دوزخ ترا به سوى آتش مى‏برد، در آتش وارد مشو و هر چه مى‏خواهى گناه کن.‌»
حضرت خواست غیر مستقیم بفرماید که توجه به اینکه انسان سر سفره الهى است و همیشه در محضر او است و قیامت و مرگى نیز براى محاسبه اعمال در کار است و از حکومت و عذاب الهى نمى‏توان فرار کرد، انسان را از گناه باز مى‏دارد.
2. درخواست موعظه‏
امام صادق‏علیه‏السلام مى‏فرماید: «شخصى به امام حسین‏علیه‏السلام نامه نوشت و از حضرت تقاضا کرد که  (31) آنکه از راه معصیت خداوند بخواهد به کارى برسد، آنچه را از دست مى‏دهد بیشتر است از آنچه که امید دارد. و اگر از راه معصیت بخواهد چیزى را از خود دفع کند، آن چیز زودتر به سراغ او مى‏آید که خود را از آن برحذر داشت.‌»
3. خیر دنیا و آخرت‏
شخصى از اهالى کوفه به محضر امام حسین‏علیه‏السلام چنین نوشت: (32) بنام خداى بخشنده مهربان، بعد از ستایش پروردگار، هر کسى در پى خشنودى خدا باشد و مردم از او برنجند، خداوند او را در امور مردم کفایت خواهد کرد. و هر کسى براى جلب رضایت مردم بکوشد که به غضب الهى بیانجامد، خداوند او را به مردم واگذارد.‌»
4. راهنمایى در امر ازدواج
شخصى از اهل مدینه در امر ازدواج خود با امام حسین‏علیه‏السلام مشورت کرد و گفت: به نظر شما با فلان زن که سرمایه فراوانى دارد ازدواج بکنم؟ حضرت فرمود: نه، من خوش ندارم با آن زن ازدواج کنى؟ مشورت کننده به راهنمایى امام حسین‏علیه‏السلام توجّه نکرد. بعد از ازدواج با آن زن همه چیز خود را از دست داد و تمام سرمایه‏هاى او از بین رفت، دوباره نزد امام حسین‏علیه‏السلام آمد و با او مشورت کرد، حضرت فرمود:  من به تو تذکر دادم که با آن ازدواج نکن، از او بگذر [و به سراغ همسرى دیگر باش‏] که خداوند بهتر از آن را به تو خواهد بخشید.‌» سپس فرمود: [اى مرد!] با فلان زن ازدواج کن.‌» آن شخص این بار به رهنمود امام عمل نمود. به زودى زندگى او تغییر کرد و صاحب اموال و فرزندانى شد. (33)
سؤالات سیاسى و تاریخى‏
در این بخش حضرت پاسخ‌هاى فراوانى دارد که نمونه‏هایى را منعکس مى‏کنیم:
1. جواب جابر
جابر بن عبد اللّه انصارى وقتى شنید که امام حسین‏علیه‏السلام آماده خارج شدن از مدینه است، خدمت ایشان رسید و گفت: وقتى امکانات مقابله با ستمکاران نباشد، تو هم مانند برادرت امام حسن‏علیه‏السلام با اینها صلح کن. به تحقیق برادرت در این سیاست موفّق بود و شجاعت داشت. حضرت پاسخ داد: «اى جابر! برادرم به فرمان خداى بزرگ و پیامبر اوصلى‏الله‏علیه‏وآله عمل کرد [و با آنها صلح کرد] و من نیز به فرمان خدا و پیامبرش عمل مى‏کنم [و قیام مى‏کنم‏].‌»
یعنى شرایط حاکم بر جامعه و زمان فرق مى‏کند. گاهى با صلح و زمانى با قیام خونین مى‏شود اسلام را حفظ کرد. (34)
2. پاسخ قاطع به فرماندار مکّه
«عمرو بن سعید» بعد از اطلاع از تبلیغات گسترده امام حسین‏علیه‏السلام و اطلاع مردم از اینکه حضرت دست به قیام مى‏زند، به آن حضرت اعتراض کرد و گفت: اى حسین! از خدا نمى‏ترسى که وحدت امّت اسلامى را به تفرقه و جدایى تبدیل مى‏کنى؟ حضرت در پاسخ فرمود: (35) «عمل من به من اختصاص دارد و عمل شما به شما اختصاص دارد. شما از آنچه من انجام مى‏دهم بیزارید و من نیز از آنچه شما انجام مى‏دهید بیزارم.‌»
3. انفاق سیاسى
وقتى مروان بن حکم فرماندار مدینه، فرزدق شاعر (36) را بیرون کرد، پناه به امام حسین‏علیه‏السلام آورد. حضرت چهارصد دینار به او بخشید و او را مورد محبّت قرار داد. برخى به امام حسین‏علیه‏السلام اعتراض کردند که فرزدق شاعر خوش‏نامى نیست، چرا به او کمک کردید؟ فرمود: (37) بهترین اموال تو آن است که با آن آبروى خود را حفظ کنى. رسول خدا به کعب بن زهیر پاداش داد، و در مورد عباس بن مرداس فرمود: با پاداش دادن، زبان او را نسبت به من ببندید.‌»
پاسخ‌هاى متفرقه
1. چگونه صبح کردى؟
شخصى از امام حسین‏علیه‏السلام پرسید: اى پسر رسول خدا! چگونه صبح کردى؟ امام حسین‏علیه‏السلام فرمود:  (38) صبح کردم در حالى که پروردگار بالاى سرم و آتشى در پیش روى من، مرگ مرا مى‏طلبد و حساب تماشایم مى‏کند و من در گرو عملم هستم. آنچه دوست دارم نمى‏یابم و آنچه بد مى‏دارم نمى‏توانم از خود دور کنم و زمام امور دردست دیگرى است. اگر او خواست عذابم مى‏کند و اگر خواست عفوم مى‏کند؛ پس چه نیازمندى از من نیازمندتر است.‌»
2. چه رنگى را دوست دارى
جبرئیل نزد پیامبر آمد و عرض کرد: از حسنین بپرس چه رنگى را دوست مى‏دارند تا با اذن الهى لباس در همان رنگ تهیه شود. امام حسن‏ علیه‏ السلام گفت:  من رنگ سبز را دوست دارم.‌» امام حسین در جواب پیامبر که فرمود چه رنگى را دوست دارى پاسخ داد:  (39) من رنگ سرخ را دوست مى‏دارم.‌»

پی‌نوشـــــــــــت‌ها:

1) وى «حسن بن یسار» مادرش «خیره» کنیز «امّ سلمه» همسر رسول خداصلى‏الله‏علیه‏وآله است. او از طرفداران مسلک «قدرى» بوده و در این زمینه مکاتباتى با امام حسن‏علیه‏السلام و امام حسین‏علیه‏السلام داشته است. شاگردش «ابن ابى العوجا» مادّى مسلک معروف است.
حسن از منحرفین و معترضین به امیر المؤمنین‏علیه‏السلام بود و بر اثر نفرین آن حضرت همیشه محزون بود. مانند کسى که از دفن رفیقش برگشته و یا گمشده‏اى دارد. خود مى‏گفت: «نفرین مرد صالحى دامن مرا گرفته است.‌» حضرت لقب «سامرى امّت» را به او داد. (ر. ک: توحید صدوق، جامعه مدرسین قم، ص 253؛ بحار الانوار، علامه مجلسى، مؤسسة الوفاء، ج 41، ص 302.)
2) بحار الانوار، ج 5، ص 123، ح 71؛ بلاغة الحسین، محسن موسوى حائرى، تهران، 1369، ص 57؛ فقه الرضا، ص 408، حدیث 118؛ تحف العقول، ص 162؛ فرهنگ سخنان امام حسین، محمّد دشتى، انتشارات مشهور، چاپ سوم، 1381، ص 521.
3) توحید شیخ صدوق، جامعه مدرسین قم، ص 79، ح 35؛ بحار الانوار، ج 4، ص 297، ح 24، ج 2، ص 302؛ مستدرک الوسائل، ج 17، ص 261، ح 260.
4) بحار الانوار، ج 60، ص 311؛ علل الشرایع، ج 1، ص 23، فرهنگ سخنان امام حسین‏علیه‏السلام، ص 148.
5) بحار الانوار، ج 25، ص 57، ح 22؛ بصائر الدرجات، ص 452، ح 7.
6) عقد الدرر، ابن عبد العزیز مقدس شافعى (متوفاى 700 ه)، بى‏تا، ص 158؛ فرهنگ سخنان امام حسین‏علیه‏السلام، ص 122.
7) بحار الانوار، ج 51، ص 133، ح 6؛ کمال الدین، شیخ صدوق، ج 1، ص 318؛ معجم احادیث المهدى، ج 3، ص 180، ح 702.
8) معجم احادیث الامام المهدى‏علیه‏السلام، ج 3، ص 181، ح 704؛ فرهنگ سخنان امام حسین‏علیه‏السلام، ص 126.
9) عقد الدرر، ص 160، فرهنگ سخنان امام حسین‏علیه‏السلام، ص 123.
10) عقد الدرر، ص 63؛ فرهنگ سخنان امام حسین‏علیه‏السلام، ص‏128؛ غیبت نعمانى، ص 205، ح‏9.
11) توحید صدوق، ص 90؛ مجمع البیان، طبرسى، ج 10، ص 565.
12) توحید صدوق، ص 90، ح 3؛ بحار الانوار، ج‏3، ص 223، ح 12؛ نور الثقلین حویزى، ج 5، ص‏711، ح 68؛ تفسیر برهان، ج 4، ص 525.
13) بحار الانوار، ج 24، ص 79، ح 20؛ تفسیر فرات کوفى، فرات بن کوفى (متوفاى 300 هجرى)، ص 563، ح 721، و ر. ک: تفسیر صافى، فیض کاشانى، بیروت، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، ج 5، ص 333، نور الثقلین، ج 5، ص 585؛ تفسیر برهان، ج 4، ص 466.
14) ر. ک: بحار الانوار، ج 92، ص 20، ح 18؛ جامع الاخبار، ص 116.
15) خصال شیخ صدوق، ترجمه مدرّس گیلانى، سازمان انتشارات جاویدان، ص 33، ح 136؛ المیزان، علّامه طباطبائى، دار الکتب الاسلامیة، ج 14، ص 364؛ تفسیر برهان، ج 3، ص 80، ح 2.
16) تفسیر کبیر، فخر رازى، دار الکتب العلمیة، تهران، ج 23، ص 21.
17) شورى/23.
18) بحار الانوار، ج 23، ص 251، ح 27.
19) کسانى که هر گاه در زمین به آنها قدرت بخشیم، نماز را برپا مى‏دارند و زکات مى‏دهند و امر به معروف‏و نهى از منکر مى‏کنند.‌»
20) فرهنگ سخنان امام حسین‏علیه‏السلام، ص 211؛ تفسیر برهان، ج 3، ص 80، ح 2.
21) الضحى/11.
22) بحار الانوار، ج 24، ص 53، ح 9، وج 78، ص 118، ح 11؛ نور الثقلین، ج 5، ص 602، ح 44؛ تحف العقول، بخش سخنان امام حسین، ص 176.
23) بقره/199.
24) بحار الانوار، ج 24، ص 95، ح 2، تفسیر برهان، ج 1، ص 201، ح 2؛ نور الثقلین، ج 4، ص 21، ح 68؛ کافى، ج 8، ص 244، ح 339.
25) بحار الانوار، ج 44، ص 206، ح 3؛ تفسیر عیاشى، ج 1، ص 362، ح 30؛ تفسیر برهان، ج 1، ص 529، ح 1.
26) کنز العمال، متقى هندى، مؤسسة الرسالة، بیروت، ج‏5، ص 148؛ فرهنگ سخنان امام حسین‏علیه‏السلام، ص 238.
27) من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، دار الاضواء، بیروت، ج 2، ص 67؛ فرهنگ سخنان امام حسین‏علیه‏السلام، ص 341؛ علل الشرایع، ج 2، ص 386، ح 1؛ بحار الانوار، ج 97، ص 123، ح 3.
28) من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 56، ح 193؛ مکارم الاخلاق، ص 175.
29) مستدرک الوسائل، میرزا حسین نورى، ج‏14، ص 363، ح 16963؛ فرهنگ سخنان اهل بیت‏علیهم‏السلام، ص 87.
30) بحار الانوار، ج 78، ص 126، ح 7؛ جامع الاخبار، ص 359، ح 1001.
31) وسائل الشیعه، حرّ عاملى، دار احیاء التراث العربى، بیروت (20 جلدى)، ابواب امر به معروف، ج 11، ص 421.
32) بحار الانوار، ج 71، ص 371، ح 3، وج 78، ص 26، ح 8؛ امالى شیخ صدوق، ص 167؛ اختصاص شیخ مفید، مؤسسة النشر الاسلامى، قم، چاپ هفتم، ص 225؛ معادن الحکمة، ج 2، ص‏45، ح 102.
33) بحار الانوار، ج 44، ص 182، ح 6؛ وسائل الشیعه، ج 14، ص 32، ح 10؛ اثبات الهداة، حر عاملى، ج 5، ص 191، ح 29، وص 205، ح 63.
34) فرهنگ سخنان امام حسین‏علیه‏السلام، ص 388.
35) یونس/41.
36) همام بن غالب بن صعصعه» مشهور به «فرزدق» حق بزرگى در ادبیات عرب دارد. غالب قصیده‏ها و اشعار او در مدح خلفاى غاصب اموى است.
37) بحار الانوار، ج 44، ص 189؛ عوالم بحرانى‏ج 17، ص 62؛ فرهنگ سخنان امام حسین‏علیه‏السلام، ص 42.
38) امالى شیخ صدوق، ص 487، مجلس 89، ح 3، بحار الانوار، ج 78، ص 116، ح 1.
39) فرهنگ سخنان امام حسین‏علیه‏السلام، ص 182.