دغدغه های یک دختر 16 ساله
ساعت 9 صبح پنجشنبه بود. سمیرا در اتاقش نشسته بود و پرونده ها را مرتب می کرد. در اتاق به صدا در آمد. دختر خانمی بود که بعدا خود را لیلا معرفی کرد. خانم ببخشید وقت دارید چند دقیقه مزاحم شوم؟ بفرمایید عزیزم؛در خدمتم. خانم می شود این در را ببندیم؟ بله عزیزم ببند.
بعد از صحبت های ابتدایی از حال و هوا و درس و مشق و دوستان و بعد از این که رابطه سمیرا به عنوان مربی تربیتی مدرسه با لیلا گرم تر شد لیلا که معلوم بود خیلی کلافه شده است سوالش را پرسید؛خانم ببخشید اگر در خانواده کسانی باشند که با دین و مذهب رابطه ی خوبی نداشته باشند چطور باید با ایشان بر خورد کرد؟
خیلی کارها می توان انجام داد اما به نظر من بهترین کار این است که خودمان را به عنوان الگوی کامل یک انسان مومن با تمام ویژگی های انسان مومن در بیاوریم تا برایشان الگو شویم الگوی مناسبی در رابطه خوب، معاشرت خوب و احترام و صمیمیت، آنها را به سمت آرمان ها و ایده آل های شخص الگو نزدیک می کند.
اما خانم اگر خودشان را هی گول بزنند و به ما توجه نکنند چی؟ در این صورت ما باید بینش و آگاهی آن ها را افزایش بدهیم در حدی که نتوانند خودشان را گول بزنند. ببخشید خانم این را می گویم اما در خانه ی ما ماهواره جزء جدا نشدنی شده آهنگ ها به نظر همه شان هیچ عیبی ندارد.در خانه تان تفریحات دیگری کنار ماهواره دارید؟ مثلا چه خانم؟ مثلا ورزش،مثلا کوه نوردی، پیاده روی و از این طور سرگرمی ها؟ یا کتاب خواندن و گفتگوهای خانوادگی آخر شب ها یا از این قبیل مسائل؟
نه خانم در خانواده ما زیاد از این خبرها نیست. اعضای خانواده مان گاهی روزها همدیگر را نمی بینند؛ حتی بعضی وقت ها هر کسی غذای خودش را به اتاقش می برد. خانوده مان فقط موقعی که بخواهند ماهواره ببینند دور هم جمع می شوند.خانم اجازه! به نظر شما من به عنوان دختر خانواده چه طور به پدرم کمک کنم در حالی که محکم هم روی حرفشان هستند و هیچ انعطافی نشان نمی دهند؟
شما باید به صورت غیر مستقیم وارد شوید.در کنار این مساله مهم که سعی در تربیت و پرورش خودتان به عنوان انسان دیندار و الگو دارید. سعی کنید به صورت غیر مستقیم تفریحات سالم جایگزین کنید؛ چه جوری خانم؟مثلا سعی کنید آخر شب ها یک وقتی برای گفتگوهای خانوادگی ترتیب بدهید؛ یا روزنامه و مجلات جذاب بیاورید با هم بخوانید یا بعد از شام والدینتان را ترغیب به پیاده روی کنید.
من خودمم خیلی مشکل دارم میترسم خودم راهمو گم کنم.کار خیلی سختی است خانم. می ترسم. هم برای خودم و هم مامان و بابام.
سخت است اما پیش خدا خیلی کار مهمی است.شما سعی کنید تفریحات را عوض کنید ده دقیقه هم از ماهواره دیدن ایشان کم کنید خودش خیلی می شود. شما شروع کنید خدا هم کمکتان می کند.