امام حسین علیه السلام و پاسخ به پرسشها و شبهات
حضرت ابا عبد اللّه الحسین علیه السلام از امامان هدایتگرى است که لحظه اى از راهنمایى، نصیحت و هدایت مردم غافل نشده است. چه در دوران امامت پدرش على علیه السلام و برادرش امام حسنعلیهالسلام و چه در دوران امامت خویش این وظیفه را به صورت تام و تمام انجام داده است.
هدایتهاى حضرت گاه از طریق سخنرانى وخطبهها بوده است و بعضى اوقات از طریق ملاقاتها و نامهها، و گاهى از مسیر پاسخ دادن به پرسشها و شبهات.
پرسشهایى که از آن حضرت شده و پاسخهایى که از آن امام همام به یادگار مانده، مختلف وگوناگون است. در بعضى از موارد، پرسشها و شبهات اعتقادى است و زمانى سؤالهاى تفسیرى و قرآنى، و بعضاً شبهات فقهى و یا تاریخى است و گاهى پرسشهاى شخصى و موردى.
آنچه پیش رو دارید جمعآورى اهم پرسشها و پاسخهایى است که از آن حضرت به یادگار مانده است.
پرسشهاى اعتقادى
الف. قضا و قدر
حسن بن ابى الحسن بصرى (1) نامهاى به امام حسینعلیهالسلام نوشته و در آن از قضا و قدر الهى پرسید. حضرت در جواب فرمود: آنچه از مفهوم «قدر» به ما اهل بیت رسیده است براى تو شرح مىدهم، از آن پیروى کن! به راستى کسى که به قدر خوب یا بدش ایمان نیاورد، کافر شده است. و کسى که گناهان را به حساب خداوند گذارد [و خود را تبرئه کند]، افترایى بزرگ به خداوند بسته است.»
و در ادامه چنین بیان داشتند: خداوند متعال، به اجبار اطاعت نمىشود و به جبر هم معصیت نمىشود و بندگان را هم [در انتخاب راه زندگى] طبق حکمت به حال خود رها نکرده است؛ بلکه خداوند مالک آن چیزى است که بندگان دارند و قادر بر آن چیزى است که بندگانش قدرت دارند؛ پس اگر بندگان دنبال طاعت بروند، خداوند مانعشان نمىشود و اگر به دنبال معصیت بروند، اگر بخواهد بر آنها منت مىگذارد و بین آنها و گناه مانعى را ایجاد مىکند و اگر این کار را نکند، معنایش این نیست که پس بندگانش را قهراً بر آن مجبور و وادار ساخته است؛ بلکه بعد از انذار و ارشاد و اتمام حجّت، آنان را بر اعمال مسلط کرده است.
خدا بر بندگان خود راهى نهاده است که بتوانند اوامر و دستورات او را انجام دهند و منهیات او را ترک نمایند.»
سپس فرمودند: (2) خداوند بر بندگانش توانایى و نیرومندى عطا فرمود تا فرامینش را اجرا کنند و از آنچه نهى فرموده روى گردانند. سپاس خدایى را که بندگانش را بر انجام اوامر خود نیرومند و توانا کرده و با این توان و نیرو اوامر و نواهى او را بجا مىآورند و آنان را که قدرت نداده، معذور دانسته و این سپاس مورد قبول درگاهش واقع شود. من هم رهرو این راهم و اعتقادم نیز همین است و سوگند به خدا! راه من و یارانم همین است و حمد مخصوص او مىباشد.»
در این جملات امام حسینعلیهالسلام به خوبى مسلک «لا جَبْرَ وَلا تَفْوِیضَ بَلْ اَمرٌ بَینَ الْاَمْرَین» را بیان نمودهاند. ایشان هم اختیار انسان را به خوبى ثابت کردهاند و هم به توحید افعالى حضرت حق و ساحت قدس او خدشه وارد ننمودهاند.
ب. خداشناسى
برخى از گروههاى اسلامى که از معارف اهل بیتعلیهمالسلام دور افتادند، بر اثر پیروى از قیاس در مباحث خداشناسى دچار تشبیه و تجسیم و تجسید و... گشتند و براى خدا دست و پا و چشم و... قائل شدند و خدا را قابل رؤیت و دیدار دانستند. به راستى تنها مذهبى که توحید و خداشناسى را به صورت صحیح و قابل استدلال ارائه داد، مذهب شیعه است و آن هم به برکت وجود و حضور اهل بیتعلیهمالسلام مىباشد. حدیث زیر نمونهاى از این برکات و افاضات الهى اهل بیتعلیهمالسلام است.
نافع بن ازرق سؤالاتى درباره خداشناسى از امام حسینعلیهالسلام پرسید. حضرت در جواب فرمود: اى نافع! آن کس که دینش را بر پایه قیاس بنا نهد، همواره بر [منجلاب] خطا فرو رود و از جادّه مستقیم حق منحرف مىگردد. این چنین فردى راه را گم مىکند [و در کجى و نادرستى گام مىنهد] و سخنى ناپسند مىگوید.»
حضرت ادامه مىدهند: (3) اى پسر ازرق! معبودم را آنچنان توصیف مىکنم که خود کرده است و آن چنان معرفى مىکنم که خود را معرفى کرده است: با حواس درک نمىشود و با مخلوقات مقایسه نمىگردد. او [به موجودات] نزدیک است؛ ولى نه پیوسته و متّصل و از آنان دور است؛ ولى نه با فاصله. یکتا و بىهمتا است و تجزیهپذیر نیست. او با نشانهها [ى آفرینش] شناخته مىشود و با [قوانین هستى و] علامات توصیف مىشود. نیست معبودى جز او که بزرگ و بلند مرتبه است.»
ج. امامت
1. آفرینش انوار اهل بیت علیهم السلام
انوار وجودى پیامبر اکرمصلىاللهعلیهوآله و على و فاطمه و حسن و حسینعلیهمالسلام پیش از آنکه پدیدهاى آفریده شود وجود داشت و حضرت آدم و دیگر پیامبران الهى با نام و یاد آنها راز و نیاز و طلب استغفار مىنمودند.
حبیب بن مظاهر اسدى روزى از حضرت امام حسینعلیهالسلام پرسید یا ابا عبد اللّه! پیش از آفرینش آدم شما چگونه بودید؟ حضرت فرمود: (4) ما موجودات نورانى بودیم که بر گرد عرش الهى دور مىزدیم و به فرشتگان تسبیح و تحلیل و تحمید را یاد مىدادیم.»
2. علم غیب امام
جُعَید همدانى از یاوران امام حسین علیه السلام بود که همراه امام در کربلا به شهادت رسید. چون در طول سفر دهها نمونه از علم غیب امام را دید، پرسید: جانم فداى تو یا ابا عبد اللّه! چگونه نسبت به افراد و آینده آنان اینگونه دقیق اظهار نظر مىفرمایید؟ فرمود: (5) اى جعید! ما به روش خاندان داود حکم مىکنیم و هر گاه نسبت به مسئلهاى درمانده شویم، روح القدس ما را کمک مىکند.»
3. صاحب الامر
شعیب بن ابى حمزه نقل مىکند: روزى بر امام حسینعلیهالسلام وارد شدم و پس از سلام و احترامات لازم پرسیدم: آیا «صاحب الامر» شما هستید؟ پاسخ داد: نه. پرسیدم آیا فرزند شما است؟ فرمود: نه. پرسیدم: آیا فرزند فرزند شما است؟ پاسخ داد: نه، گفتم: پس صاحب الامر کیست؟ فرمود: (6) کسى است که زمین را پر از عدل و داد مىکند، چنانکه پر از ستم شده باشد. پس از آنکه دوران [طولانى] فاصلهاى از حضور امامان بگذرد، او خواهد آمد، چنانکه رسول خدا پس از فاصلهاى از حضور پیامبران گذشته مبعوث گشت.»
عیسى خشّاب مىگوید: از حضرت ابا عبد اللّه الحسین علیه السلام سؤال کردم: آیا صاحب الامر شما هستید؟ حضرت پاسخ داد: (7) نه، صاحب الامر آن مخفى شده و در نهان است که به خون خواهى پدرش برخواهد خواست و با لقب عمویش خوانده مىشود.»
4. قائم آل محمدصلىالله علیه وآله
حضرت در جمعى فرمودند: «قائم ما قیام مىکند و از ستمگران انتقام مىگیرد.»
پرسیدند: اى فرزند رسول خدا! قائم شما کیست؟ حضرت در پاسخ فرمودند: (8) هفتمین امام از فرزندان پسرم محمّد بن على است. او حجّت خدا، فرزند حسن، فرزند على، فرزند محمّد، فرزند على، فرزند موسى، فرزند جعفر، فرزند محمّد، فرزند على پسر من است. او است که مدّت طولانى از دیدهها پنهان مىشود؛ سپس آشکار شده، زمین را پر از عدل و داد مىکند؛ چنانکه پر از ستم و تجاوز شده است.»
پاسخ به چنین پرسشهایى در این دوران ساده جلوه مىکند، اما در دوران اختناقى که امام حسینعلیهالسلام در آن به سر مىبرده و مردم، کسانى چون معاویه و یزید را امیر المؤمنین مىخواندند و در شام تنها قرابت و خویشان پیامبرصلى الله علیه وآله را معاویه و یزید مىدانستند، بسیار عمیق و کارگشا بوده است.
5. تولد مهدىعلیهالسلام
هر چند در این زمان تولد حضرت مهدى و غیبت او، از مهمّات و قطعیات در نزد شیعه و جمعى از محققان اهل سنت است، ولى در عصر امام حسینعلیهالسلام این امر هنوز تحقق نیافته بود.
نقل شده است که جمعى در حضور امام حسین علیه السلام پیرامون امام مهدىعلیهالسلام بحث مىکردند. شخصى پرسید: یا ابا عبد اللّه! آیا حضرت مهدى هم اکنون متولد شده است؟
امام حسینعلیهالسلام فرمود: (9) خیر، ولى اگر او را درک کنم، تا زندهام او را خدمت مىکنم.»
6. پس از ظهور مهدىعلیهالسلام
از امام حسینعلیهالسلام پرسیدند: پس از ظهور حضرت مهدىعلیهالسلام نیکوکارى چگونه است؟
حضرت در جواب فرمود:(10) همه خیرها در آن زمان است که قائم ما قیام مىکند و همه این زشتیها را از میان برمىدارد.»
سؤالات و شبهات تفسیرى
در این بخش نیز حضرت پاسخهاى نغز و زیبایى دارد که به نمونه هایى اشاره مىشود:
1. معناى صمد چیست؟
مردم بصره طىّ نامهاى از امام حسینعلیهالسلام در رابطه با تفسیر کلمه صمد سؤال کردند. حضرت در پاسخ فرمود: «در قرآن خوض و مجادله نکنید و بدون علم و آگاهى از آن سخن نگویید که از جدّم رسول خداصلى الله علیه وآله شنیدم که فرمود: کسى که بدون علم از قرآن سخن بگوید، جایگاهش در آتش خواهد بود. «وَاِنَّ اللّهَ قَدْ فَسَّرَ الصَّمَدَ فَقَالَ اللّهُ «اللّهُ اَحَدٌ اللّهُ صَمَدٌ» ثُمَّ فَسَّرَهُ فَقَالَ لَمْ یلِدْ وَلَمْ یولَدْ وَلَمْ یکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَدٌ؛ خداوند متعال صمد را تفسیر نموده به اینکه «خداوند یکتا است» و «خداوند بىنیاز است». آنگاه این را تفسیر کرده به اینکه نزاییده و زاده نشده و هیچ موجودى همتاى او نیست.»
«لم یلد» یعنى اجسام مادّى و حجمدار از او متولّد نشده، مانند فرزند که از مخلوقها متولّد مىشود. همینطور اشیاى لطیف مثل «نفس» هم از او متولّد نشده است. و هیچ یک از عوارض مادّى مانند خواب، غم، غصّه، شادى، خنده، گریه، ترس، امید، گرسنگى و تشنگى در او نیست.
خداوند منزّه است از اینکه مانند مادّیات از چیزى متولّد شود، یا چیزى از او متولد شود. «ولم یولد» یعنى اینکه نه از چیزى زاییده شده و نه از عنصرى پدید آمده، مانند: اجسام مادّى که از عناصر مادّى پدید مىآیند؛ بدان گونه که حیوانات از یکدیگر، یا گیاه از زمین و آب از چشمه و میوه از درخت به وجود مىآیند؛ همینطور خداوند مانند اجسام لطیف و غیرمادّى نیست که از محلّى سرچشمه مىگیرند، مثل بینایى از چشم و شنیدنى از گوش و بوییدنى از قوّه شامّه و طعم از دهان و کلام از زبان و معرفت و شناخت از دل و آتش از سنگ، ذات بارى تعالى مانند هیچ یک از اینها نیست. «بل هُوَ اللّهُ الصَّمَدُ الَّذِى لاَ مِنْ شَىْءٍ وَلاَ فِى شَىْءٍ وَلاَ عَلَى شَىءٍ مُبْدِعُ الْاَشْیاءِ وَخَالِقُهَا وَمُنْشِىءُ الْاَشْیاءِ بِقُدْرَتِهِ یتَلاَشَى مَا خَلَقَ لِلْفَنَاءِ بِمَشِیتِهِ وَیبْقَى مَا خَلَقَ لِلْبَقَاءِ بِعِلْمِهِ فَذَلِکُمُ اللّهُ الصَّمَدُ الَّذِى لَمْ یلِدْ وَلَمْ یولَد؛ (11) او خداى صمد است که نه از چیزى پدید آمده و نه در چیزى جا گرفته و نه بر چیزى قرار گرفته است. [بلکه] پدیدآورنده و خالق اشیا است و همه چیز را با دست قدرت خود به وجود آورده است. آنچه را براى فنا و نابودى خلق کرده است، با خواست او فنا مىپذیرد و آنچه را براى بقا خلق کرده، با علم او باقى مىماند. این خداى صمد است که نه زاییده شده و نه چیزى از او زاییده مىشود.»
امام حسینعلیهالسلام در جواب عده دیگرى که از تفسیر واژه «صمد» پرسیدند، فرمود: «اَلصَّمَدُ الَّذِى لاَ جَوْفَ لَهُ وَالصَّمَدُ الَّذِى قَدْ اِنْتَهَى سُؤدَدُهُ وَالصَّمَدُ الَّذِى لاَ یأْکُل وَلاَ یشْرَبُ وَالصَّمَدُ الَّذِى لاَ ینَامُ وَالصَّمَدُ اَلدَّائِمُ الَّذِى لَمْ یزَلْ وَلاَ یزَالُ؛ (12) صمد آن موجودى است که داراى خلأ نیست. صمد آن کسى است که سیادت و بزرگیش به نهایت رسیده است. صمد آن وجودى است که نمىخورد و نمىنوشد [و تغذیه ندارد.] صمد آن وجودى است که خواب بر او راه ندارد و صمد آن ذات ابدى است که همواره بوده و نابود نمىشود.»
2. تفسیر وَالشَّمْس وَضُحَیهَا
حارث بن عبد اللّه اعور مىگوید: خدمت حضرت ابا عبد اللّه الحسین علیه السلام رسیدم و از تفسیر سوره شمس پرسیدم و در ابتداى سخن گفتم: «وَالشَّمْسِ وَضُحها» یعنى چه؟ ایشان در جواب فرمود:».. یا حارِثُ ذلِکَ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِصلىاللهعلیهوآله، قالَ وَقُلْتُ «وَالْقَمَرِ اِذا تَلاها» قالَ ذلِکَ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِىُّ بْنُ اَبِى طالِبٍ یتْلُو مُحَمَّداًصلىاللهعلیهوآله قالَ وَقُلْتُ «وَالنَّهارِ اِذا جَلّیها» قالَ ذلِکَ الْقائِمُ علیه السلام مِنْ آلِ مُحَمَّدٍصلى الله علیه وآله یمْلَاُ الْاَرْضَ عَدْلاً وَقِسْطاً قالَ قُلْتُ «وَاللَّیلِ اِذا یغْشیها» قالَ ذلِکَ بَنُو اُمَیة؛ (13)... اى حارث! مراد از شمس محمّد رسول خدا است. پرسیدم: معناى قسم به ماه که پس از خورشید مىآید چیست؟ فرمود: این ماه على بن ابى طالب است که پس از محمدصلىاللهعلیهوآله مىآید. پرسیدم «سوگند به روز و روشنایى آن» به چه معنا است؟ فرمود: این روز روشن حضرت قائمعلیهالسلام از خاندان محمدصلىاللهعلیهوآله است که زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد. گفتم این آیه چیست؟ «و قسم به شب زمانى که سایه گستر شود.» فرمود: مراد بنى امیه است.»
توجّه داشته باشیم آنچه در روایت فوق آمده، در واقع بیان باطن قرآن است و از مصادیق آیات مىباشد.
خود امام حسینعلیهالسلام فرمود: «کتاب خدا چهار بخش است: عبارات، رمزها، اشارهها، لطایف و حقایق. امّا عبارات، پس براى عوام مردم است و اشاره و رموزات از آن خواص است و لطایف آن براى اولیا است و حقایق آن براى پیامبران و انبیا.» (14)
3. آیه 19 سوره حج
نضر بن مالک مىگوید: خدمت امام حسین علیه السلام رسیدم و گفتم: اى ابا عبد اللّه! معناى آیه 19 سوره حج که مىفرماید: «هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا»؛ «اینان دو گروهند که با هم به مخاصمه و مجادله پرداختند.» چیست؟ فرمود: «نَحْنُ وَبَنُوا اُمَیةَ اِخْتَصَمْنا فِى اللَّهِ قُلْنا صَدَقَ اللَّهُ وَقالُوا کَذِبَ اللَّهُ فَنَحْنُ وَاِیاهُمْ الْخَصْمانِ یوْمَ الْقِیامَةِ؛ ما و بنى امیه بر سر مسئله [حق پرستى و] خدا به دشمنى پرداختیم. ما گفتیم خدا راست مىگوید و آنان خدا را تکذیب کردند. ما و آنها در روز قیامت دشمن هم هستیم.»
در نقل سعید همدانى که از همین آیه 19 سوره حج پرسید، در پاسخ فرمود: «ما بنى هاشم با بنى امیه دو گروهى هستیم که بر سر خدا پرستى با یکدیگر خصومت و دشمنى داریم.» (15)
در اینکه مراد از آیه فوق چیست، تفاسیر مختلفى شده که غالب آنها از باب انطباق است. به قرینه آیات قبلى، این دو دسته «الَّذِینَ آمَنُوا» و «الَّذِینَ اَشْرَکُوا» هستند.
ابوذر غفّارى قسم یاد کرد که این آیه درباره شش نفر در جنگ بدر نازل شده است، حمزه، علىعلیهالسلام و عبیدة بن حارث در دسته مؤمنان، و عتبه، شیبه و ولید بن عتبه در زمره کافران و مشرکان و علىعلیهالسلام هم فرمود: «من اوّل کسى هستم که براى مخاصمه در پیشگاه الهى روز قیامت برمىخیزم.» (16)
بیان سید الشهداءعلیهالسلام یکى از مصادیق آیه شریفه است که مراد از آیه اهل بیتعلیهمالسلام و بنى امیه هستند؛ چون قرآن اختصاص به زمان و مکان معینى ندارد.
4. آیه مودّت
از حضرت ابا عبد اللّه در مورد آیه «قُل لَّآ أَسَْلُکُمْ عَلَیهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبَى»؛ (17) «بگو از شما پاداشى نمىخواهم، جز آنکه خویشاوندان مرا دوست بدارید»، توضیح خواستهاند. حضرت در جواب فرمود: «وَاَنَّ الْقَرابَةَ النَّبِىُّ اَمَرَ اللَّهُ بِصِلَتِها وَعَظَّمَ حَقَّها وَجَعَلَ الْخَیرَ فِیها قَرابَتُنا اَهْلِ الْبَیتِ الَّذِینَ اَوْجَبَ حَقَّنا عَلى کُلِّ مُسْلِمٍ؛ (18) خویشاوندى که خداوند دستور رعایت آن را داد و حق آن را بزرگ شمرد و خیر و برکات را در آن قرار داد، دوستى و خویشاوندى ما اهل بیت پیامبر است که رعایت حق ما را بر هر مسلمانى واجب کرد.»
5. آیه 41 سوره حج
از موسى بن جعفرعلیهالسلام نقل شده که از حضرت ابا عبد اللّه الحسینعلیهالسلام از معناى آیه «الَّذِینَ إِن مَّکَّنَّهُمْ فِى الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَوةَ وَ ءَاتَوُا الزَّکَوةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنکَرِ» (19) پرسیدند. حضرت فرمود: «هذِهِ فِینا اَهْلِ الْبَیتِ؛ (20) این آیه درباره ما اهل بیت نازل شده است».
6. آیه «امّا بنعمة ربّک»
عمرو ابى نصیر نقل مىکند که در مراسم حج به هنگام طواف کعبه، شخصى از اهل بصره خدمت امام حسینعلیهالسلام رسید و پرسید: واژه «نعمة» در آیه «وَاَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ»؛ (21) «پس نعمت پروردگارت را بازگو کن.» چه معنایى دارد؟ فرمود: «اَمَرَهُ اَنْ یحَدِّثَ بِما اَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیهِ مِنْ دِینِهِ؛ (22) خداوند پیامبرش را امر کرد که همواره دینش [یعنى اسلام] را که خداوند به او نعمت داد، یاد کند.»
7. ناس و نسناس
امام سجادعلیهالسلام نقل نموده که روزى شخصى خدمت امیر المؤمنینعلیهالسلام آمد و پرسید: «النَّاسُ وَاَشْباهُ النَّاسِ وَنَسْناس» در قرآن چه معنایى دارد؟ حضرت علىعلیهالسلام به فرزندش حسینعلیهالسلام فرمود: اى حسین! جواب این مرد را بده. حضرت فرمود: «اَمَّا قَوْلُکَ اَخْبِرْنى عَنِ النَّاسِ فَنَحْنُ النَّاسُ وَلِذلِکَ قالَ اللَّهُ تَعالى ذِکْرُهُ فِى کِتابِهِ «ثُمَّ أَفِیضُوا مِنْ حَیثُ أَفَاضَ النَّاسُ» (23) فَرَسُولُ اللَّهِصلىاللهعلیهوآله الَّذِى اَفاضَ بِالنَّاسِ؛ اینکه گفتى «ناس» چیست، پس ما ناس هستیم و به همین جهت خداوند بزرگ و برتر در قرآن آورده است «پس از همان راهى که مردم [از مشعر به منى] باز مىگردند، باز گردید؛ پس رسول خداصلىاللهعلیهوآله کسى است که مردم را باز مىگرداند.» سپس ادامه داد: «وَاَمَّا اَشْباهُ النَّاسِ فَهُمْ شِیعَتُنا وَهُمْ مَوالِینا وَهُمْ مِنَّا وَلِذلِکَ قالَ اِبْراهِیمُعلیهالسلام «فَمَنْ تَبِعَنِى فَاِنَّهُ مِنِّى»؛ امّا اینکه گفتى «اشباه الناس» پس آنان شیعیان و پیروان ما هستند و آنان از ما مىباشند، براى همین جهت ابراهیم [پیامبر] علیهالسلام فرمود: پس کسى که از من پیروى کند، از من است.»
و بعد فرمود: «وَاَمَّا قَوْلُکَ النَّسْناسُ فَهُمْ السَّوادُ الْاَعْظَمُ وَاَشارَ بِیدِهِ اِلى جَماعَةِ النَّاسِ ثُمَّ قالَ «اِنْ هُمْ اِلَّا کَالْاَنْعامِ بَلْ هُمْ اَضَلُّ سَبِیلاً»؛ (24) و امّا سخنت درباره [پرسش از] نسناس، پس آنان انبوه جمعیت موجود [و توده مردم] هستند و با دست به سوى جمعیت اشاره کرد و سپس گفت که خدا فرمود: نیستند آنها جز همانند چهارپایان، بلکه از آنان گمراهترند.»
خالى از لطف نیست در ذیل این پاسخ، پاسخى را مطرح کنیم که حضرت امام حسینعلیهالسلام در جواب مروان فرمود.
مروان بن حکم از جایگاه معنوى دوستان و یاران امام سؤال کرد. حضرت در پاسخ فرمود: (25) سوگند به خدا من و یاران من را به سوى بهشت مىبرند و مروان و دوستان او را به سوى آتش جهنّم مىبرند.»
پاسخهاى فقهى و فلسفه احکام
1. لبیک گفتن
عکرمه مىگوید: از مزدلفه همراه امام حسینعلیهالسلام بودم که مرتّب «لَبَّیکَ اللَّهُمَّ لَبَّیکَ» مىگفت تا رسیدیم به جمره «جایگاه شیطان» که دیگر نفرمود.
از آن حضرت پرسیدم: آیا جایز است از مزدلفه تا اینجا لبیک گفت؟ فرمود: (26) از پدرم على بن ابى طالب شنیدم که لبیک مىگفت تا رسید به جمره [و جایگاه شیطان] و پدرم علىعلیهالسلام به من خبر داد که همانا رسول خداصلىاللهعلیهوآله لبیک گفت تا رسید به جمره.»
2. روزه
مسروق نقل مىکند که روز عرفه خدمت امام حسنعلیهالسلام رفتم او را دیدم که در جمع یاران و دوستان نشسته، از غذاهاى موجود تناول مىفرماید. کمى بعد برخواستم و خدمت امام حسینعلیهالسلام رسیدم. دیدم که روزه دار است. پرسیدم برادرت امروز را افطار مىکند و شما روزه دارید؟ حضرت فرمود: (27) برادرم امام مردم است. پس امروز را روزه نگرفت تا مردم روزه دارى او را سنّت [قطعى] نپندارند و از او پیروى کنند؛ پس هر گاه برادرم از دنیا برود، من امام و رهبر جامعه هستم. آنگاه من هم سعى مىکنم که مردم روزهدارى مرا سنّت نپندارند که از من پیروى کنند [بلکه بدانند که مستحب است، خواستند روزه بگیرند و یا ترک کنند].»
در جایى دیگر از امام حسینعلیهالسلام پرسیدند: چرا خداوند بر بندگان خود روزه را واجب کرده است؟
فرمود: (28) تا ثروتمند مزه گرسنگى را بچشد و آنگاه بر بینوایان احسان و بخشش کند.»
3. ازدواج فرزندان آدم
از مسائلى که جوانان، فراوان مىپرسند، مسئله ازدواج فرزندان آدم است. مىخواهند بدانند که چگونه نسل آدم فزونى یافت؟ شخصى خدمت امام حسینعلیهالسلام آمد و گفت: آیا درست است که مىگویند فرزندان پسر و دختر آدم با یکدیگر ازدواج کردند؟
حضرت فرمودند: (29) نه به خدا سوگند! هرگز! حضرت آدم دو فرزند پسر به نام «شیث» و «عبد اللّه» داشت. [وقتى هنگام ازدواج آنها فرا رسید،] خداوند براى «شیث» زنى از جنس حوریان بهشتى و براى «عبد اللّه» زنى از جنس جنیان آماده ساخت [که با آن دو ازدواج کردند] و فرزندان آن دو از این طریق به دنیا آمدند.»
سؤالات اخلاقى و مشاورهاى
در این بخش نیز حضرت پاسخهاى کارساز و کارگشایى دادند که به نمونههایى اشاره مىشود:
1. روش ترک گناه
جوانى خدمت امام حسینعلیهالسلام رسید و گفت من مردى گناهکارم و نمىتوانم خود را از انجام گناهان باز دارم. مرا نصیحتى بفرما. حضرت در جواب فرمود: (30) پنج کار را انجام بده و آنگاه هر چه مىخواهى گناه کن. اوّل: روزى خدا را نخور و هر چه مىخواهى گناه کن. دوم: از حکومت خدا خارج شو و هر چه مىخواهى گناه کن. سوم: جایى را انتخاب کن که خداوند ترا نبیند و هر چه مىخواهى گناه کن. چهارم: وقتى عزرائیل براى گرفتن جانت آمد، او را از خود دور کن و هر چه مىخواهى گناه کن. پنجم: زمانى که مالک دوزخ ترا به سوى آتش مىبرد، در آتش وارد مشو و هر چه مىخواهى گناه کن.»
حضرت خواست غیر مستقیم بفرماید که توجه به اینکه انسان سر سفره الهى است و همیشه در محضر او است و قیامت و مرگى نیز براى محاسبه اعمال در کار است و از حکومت و عذاب الهى نمىتوان فرار کرد، انسان را از گناه باز مىدارد.
2. درخواست موعظه
امام صادقعلیهالسلام مىفرماید: «شخصى به امام حسینعلیهالسلام نامه نوشت و از حضرت تقاضا کرد که (31) آنکه از راه معصیت خداوند بخواهد به کارى برسد، آنچه را از دست مىدهد بیشتر است از آنچه که امید دارد. و اگر از راه معصیت بخواهد چیزى را از خود دفع کند، آن چیز زودتر به سراغ او مىآید که خود را از آن برحذر داشت.»
3. خیر دنیا و آخرت
شخصى از اهالى کوفه به محضر امام حسینعلیهالسلام چنین نوشت: (32) بنام خداى بخشنده مهربان، بعد از ستایش پروردگار، هر کسى در پى خشنودى خدا باشد و مردم از او برنجند، خداوند او را در امور مردم کفایت خواهد کرد. و هر کسى براى جلب رضایت مردم بکوشد که به غضب الهى بیانجامد، خداوند او را به مردم واگذارد.»
4. راهنمایى در امر ازدواج
شخصى از اهل مدینه در امر ازدواج خود با امام حسینعلیهالسلام مشورت کرد و گفت: به نظر شما با فلان زن که سرمایه فراوانى دارد ازدواج بکنم؟ حضرت فرمود: نه، من خوش ندارم با آن زن ازدواج کنى؟ مشورت کننده به راهنمایى امام حسینعلیهالسلام توجّه نکرد. بعد از ازدواج با آن زن همه چیز خود را از دست داد و تمام سرمایههاى او از بین رفت، دوباره نزد امام حسینعلیهالسلام آمد و با او مشورت کرد، حضرت فرمود: من به تو تذکر دادم که با آن ازدواج نکن، از او بگذر [و به سراغ همسرى دیگر باش] که خداوند بهتر از آن را به تو خواهد بخشید.» سپس فرمود: [اى مرد!] با فلان زن ازدواج کن.» آن شخص این بار به رهنمود امام عمل نمود. به زودى زندگى او تغییر کرد و صاحب اموال و فرزندانى شد. (33)
سؤالات سیاسى و تاریخى
در این بخش حضرت پاسخهاى فراوانى دارد که نمونههایى را منعکس مىکنیم:
1. جواب جابر
جابر بن عبد اللّه انصارى وقتى شنید که امام حسینعلیهالسلام آماده خارج شدن از مدینه است، خدمت ایشان رسید و گفت: وقتى امکانات مقابله با ستمکاران نباشد، تو هم مانند برادرت امام حسنعلیهالسلام با اینها صلح کن. به تحقیق برادرت در این سیاست موفّق بود و شجاعت داشت. حضرت پاسخ داد: «اى جابر! برادرم به فرمان خداى بزرگ و پیامبر اوصلىاللهعلیهوآله عمل کرد [و با آنها صلح کرد] و من نیز به فرمان خدا و پیامبرش عمل مىکنم [و قیام مىکنم].»
یعنى شرایط حاکم بر جامعه و زمان فرق مىکند. گاهى با صلح و زمانى با قیام خونین مىشود اسلام را حفظ کرد. (34)
2. پاسخ قاطع به فرماندار مکّه
«عمرو بن سعید» بعد از اطلاع از تبلیغات گسترده امام حسینعلیهالسلام و اطلاع مردم از اینکه حضرت دست به قیام مىزند، به آن حضرت اعتراض کرد و گفت: اى حسین! از خدا نمىترسى که وحدت امّت اسلامى را به تفرقه و جدایى تبدیل مىکنى؟ حضرت در پاسخ فرمود: (35) «عمل من به من اختصاص دارد و عمل شما به شما اختصاص دارد. شما از آنچه من انجام مىدهم بیزارید و من نیز از آنچه شما انجام مىدهید بیزارم.»
3. انفاق سیاسى
وقتى مروان بن حکم فرماندار مدینه، فرزدق شاعر (36) را بیرون کرد، پناه به امام حسینعلیهالسلام آورد. حضرت چهارصد دینار به او بخشید و او را مورد محبّت قرار داد. برخى به امام حسینعلیهالسلام اعتراض کردند که فرزدق شاعر خوشنامى نیست، چرا به او کمک کردید؟ فرمود: (37) بهترین اموال تو آن است که با آن آبروى خود را حفظ کنى. رسول خدا به کعب بن زهیر پاداش داد، و در مورد عباس بن مرداس فرمود: با پاداش دادن، زبان او را نسبت به من ببندید.»
پاسخهاى متفرقه
1. چگونه صبح کردى؟
شخصى از امام حسینعلیهالسلام پرسید: اى پسر رسول خدا! چگونه صبح کردى؟ امام حسینعلیهالسلام فرمود: (38) صبح کردم در حالى که پروردگار بالاى سرم و آتشى در پیش روى من، مرگ مرا مىطلبد و حساب تماشایم مىکند و من در گرو عملم هستم. آنچه دوست دارم نمىیابم و آنچه بد مىدارم نمىتوانم از خود دور کنم و زمام امور دردست دیگرى است. اگر او خواست عذابم مىکند و اگر خواست عفوم مىکند؛ پس چه نیازمندى از من نیازمندتر است.»
2. چه رنگى را دوست دارى
جبرئیل نزد پیامبر آمد و عرض کرد: از حسنین بپرس چه رنگى را دوست مىدارند تا با اذن الهى لباس در همان رنگ تهیه شود. امام حسن علیه السلام گفت: من رنگ سبز را دوست دارم.» امام حسین در جواب پیامبر که فرمود چه رنگى را دوست دارى پاسخ داد: (39) من رنگ سرخ را دوست مىدارم.»
پینوشـــــــــــتها:
1) وى «حسن بن یسار» مادرش «خیره» کنیز «امّ سلمه» همسر رسول خداصلىاللهعلیهوآله است. او از طرفداران مسلک «قدرى» بوده و در این زمینه مکاتباتى با امام حسنعلیهالسلام و امام حسینعلیهالسلام داشته است. شاگردش «ابن ابى العوجا» مادّى مسلک معروف است.
حسن از منحرفین و معترضین به امیر المؤمنینعلیهالسلام بود و بر اثر نفرین آن حضرت همیشه محزون بود. مانند کسى که از دفن رفیقش برگشته و یا گمشدهاى دارد. خود مىگفت: «نفرین مرد صالحى دامن مرا گرفته است.» حضرت لقب «سامرى امّت» را به او داد. (ر. ک: توحید صدوق، جامعه مدرسین قم، ص 253؛ بحار الانوار، علامه مجلسى، مؤسسة الوفاء، ج 41، ص 302.)
2) بحار الانوار، ج 5، ص 123، ح 71؛ بلاغة الحسین، محسن موسوى حائرى، تهران، 1369، ص 57؛ فقه الرضا، ص 408، حدیث 118؛ تحف العقول، ص 162؛ فرهنگ سخنان امام حسین، محمّد دشتى، انتشارات مشهور، چاپ سوم، 1381، ص 521.
3) توحید شیخ صدوق، جامعه مدرسین قم، ص 79، ح 35؛ بحار الانوار، ج 4، ص 297، ح 24، ج 2، ص 302؛ مستدرک الوسائل، ج 17، ص 261، ح 260.
4) بحار الانوار، ج 60، ص 311؛ علل الشرایع، ج 1، ص 23، فرهنگ سخنان امام حسینعلیهالسلام، ص 148.
5) بحار الانوار، ج 25، ص 57، ح 22؛ بصائر الدرجات، ص 452، ح 7.
6) عقد الدرر، ابن عبد العزیز مقدس شافعى (متوفاى 700 ه)، بىتا، ص 158؛ فرهنگ سخنان امام حسینعلیهالسلام، ص 122.
7) بحار الانوار، ج 51، ص 133، ح 6؛ کمال الدین، شیخ صدوق، ج 1، ص 318؛ معجم احادیث المهدى، ج 3، ص 180، ح 702.
8) معجم احادیث الامام المهدىعلیهالسلام، ج 3، ص 181، ح 704؛ فرهنگ سخنان امام حسینعلیهالسلام، ص 126.
9) عقد الدرر، ص 160، فرهنگ سخنان امام حسینعلیهالسلام، ص 123.
10) عقد الدرر، ص 63؛ فرهنگ سخنان امام حسینعلیهالسلام، ص128؛ غیبت نعمانى، ص 205، ح9.
11) توحید صدوق، ص 90؛ مجمع البیان، طبرسى، ج 10، ص 565.
12) توحید صدوق، ص 90، ح 3؛ بحار الانوار، ج3، ص 223، ح 12؛ نور الثقلین حویزى، ج 5، ص711، ح 68؛ تفسیر برهان، ج 4، ص 525.
13) بحار الانوار، ج 24، ص 79، ح 20؛ تفسیر فرات کوفى، فرات بن کوفى (متوفاى 300 هجرى)، ص 563، ح 721، و ر. ک: تفسیر صافى، فیض کاشانى، بیروت، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، ج 5، ص 333، نور الثقلین، ج 5، ص 585؛ تفسیر برهان، ج 4، ص 466.
14) ر. ک: بحار الانوار، ج 92، ص 20، ح 18؛ جامع الاخبار، ص 116.
15) خصال شیخ صدوق، ترجمه مدرّس گیلانى، سازمان انتشارات جاویدان، ص 33، ح 136؛ المیزان، علّامه طباطبائى، دار الکتب الاسلامیة، ج 14، ص 364؛ تفسیر برهان، ج 3، ص 80، ح 2.
16) تفسیر کبیر، فخر رازى، دار الکتب العلمیة، تهران، ج 23، ص 21.
17) شورى/23.
18) بحار الانوار، ج 23، ص 251، ح 27.
19) کسانى که هر گاه در زمین به آنها قدرت بخشیم، نماز را برپا مىدارند و زکات مىدهند و امر به معروفو نهى از منکر مىکنند.»
20) فرهنگ سخنان امام حسینعلیهالسلام، ص 211؛ تفسیر برهان، ج 3، ص 80، ح 2.
21) الضحى/11.
22) بحار الانوار، ج 24، ص 53، ح 9، وج 78، ص 118، ح 11؛ نور الثقلین، ج 5، ص 602، ح 44؛ تحف العقول، بخش سخنان امام حسین، ص 176.
23) بقره/199.
24) بحار الانوار، ج 24، ص 95، ح 2، تفسیر برهان، ج 1، ص 201، ح 2؛ نور الثقلین، ج 4، ص 21، ح 68؛ کافى، ج 8، ص 244، ح 339.
25) بحار الانوار، ج 44، ص 206، ح 3؛ تفسیر عیاشى، ج 1، ص 362، ح 30؛ تفسیر برهان، ج 1، ص 529، ح 1.
26) کنز العمال، متقى هندى، مؤسسة الرسالة، بیروت، ج5، ص 148؛ فرهنگ سخنان امام حسینعلیهالسلام، ص 238.
27) من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، دار الاضواء، بیروت، ج 2، ص 67؛ فرهنگ سخنان امام حسینعلیهالسلام، ص 341؛ علل الشرایع، ج 2، ص 386، ح 1؛ بحار الانوار، ج 97، ص 123، ح 3.
28) من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 56، ح 193؛ مکارم الاخلاق، ص 175.
29) مستدرک الوسائل، میرزا حسین نورى، ج14، ص 363، ح 16963؛ فرهنگ سخنان اهل بیتعلیهمالسلام، ص 87.
30) بحار الانوار، ج 78، ص 126، ح 7؛ جامع الاخبار، ص 359، ح 1001.
31) وسائل الشیعه، حرّ عاملى، دار احیاء التراث العربى، بیروت (20 جلدى)، ابواب امر به معروف، ج 11، ص 421.
32) بحار الانوار، ج 71، ص 371، ح 3، وج 78، ص 26، ح 8؛ امالى شیخ صدوق، ص 167؛ اختصاص شیخ مفید، مؤسسة النشر الاسلامى، قم، چاپ هفتم، ص 225؛ معادن الحکمة، ج 2، ص45، ح 102.
33) بحار الانوار، ج 44، ص 182، ح 6؛ وسائل الشیعه، ج 14، ص 32، ح 10؛ اثبات الهداة، حر عاملى، ج 5، ص 191، ح 29، وص 205، ح 63.
34) فرهنگ سخنان امام حسینعلیهالسلام، ص 388.
35) یونس/41.
36) همام بن غالب بن صعصعه» مشهور به «فرزدق» حق بزرگى در ادبیات عرب دارد. غالب قصیدهها و اشعار او در مدح خلفاى غاصب اموى است.
37) بحار الانوار، ج 44، ص 189؛ عوالم بحرانىج 17، ص 62؛ فرهنگ سخنان امام حسینعلیهالسلام، ص 42.
38) امالى شیخ صدوق، ص 487، مجلس 89، ح 3، بحار الانوار، ج 78، ص 116، ح 1.
39) فرهنگ سخنان امام حسینعلیهالسلام، ص 182.