شکست روحانیت یعنی شکست اسلام
بسماللَّهالرحمنالرحیم
من قبلًا عرض مىکنم که من از اینکه اینجا نشستهام و آقایان در آنجا هستند نه شما آقایان، شما که تاج سر من هستید، دیگران هم همین طور من از این شرمنده هستم و امید عفو از محضر آقایان دارم. و از آقایان تشکر مىکنم که تشریف آوردند و از نزدیک ما خدمتشان مىرسیم و بعضى مسائلى که مناسب با این جلسه است عرض مىکنم. من به سهم خودم هیچ نگرانى ندارم راجع به انقلاب. انقلاب راه خودش را پیدا کرده و به پیش مىرود و بستگى به وجود هیچ کس هم ندارد. این انقلاب انشاء اللَّه محفوظ مىماند و آسیبى از خارج به او نخواهد رسید؛ لکن آن چیزى که انسان را یک قدرى نگران مىکند، دو تا مطلب است که این مربوط به عموم روحانیت است:
یکى قضیه اینکه از آن زىّ روحانیت و زىّ طلبگى بوده است، اگر ما خارج بشویم، اگر روحانیون از آن زى که مشایخ ما در طول تاریخ داشتهاند و ائمه هدى سلاماللَّهعلیهم داشتهاند، ما اگر خارج بشویم خوف این است که یک شکستى به روحانیت بخورد، و شکست به روحانیت شکست به اسلام است. اسلام با استثناء روحانیت محال است که به حرکت خودش ادامه بدهد. اینهایند که اسلام را معرفى مىکنند و به پیش مىبرند و از اول هم همین طور بوده.
اگر ما از زى متعارف روحانیت خارج بشویم و خداى نخواسته، توجه به مادیات بکنیم، در صورتى که خودمان را با اسم روحانى معرفى مىکنیم، این منتهى ممکن است بشود به اینکه روحانیت شکست بخورد. من این نگرانى که همیشه هى در دلم هست این است که من خوف این را دارم که مردم به واسطه امثال من به بهشت بروند؛ آنها براى خدا توجه به آقایان دارند، و ما هم و شما هم دعوت مىکنید مردم را به خیر و صلاح؛ من خوف این را دارم که آنها براى خاطر ما و شنیدن حرف ما به بهشت بروند و ما براى خاطر اینکه خودمان مهذب نبودیم به جهنم. و آن خوف زیادى که من دارم این است که ما روبرو بشویم با آنها، ما در جهنم باشیم، آنها در بهشت باشند و اشراف به ما پیدا کنند. و این خجالت را انسان کجا ببرد که اینها براى خاطر ما به آن مقامات رسیدهاند و ما براى خاطر هواهاى نفسانى به این درجه سُفلى. این یک خوفى است که بسیارى از اوقات من متذکرش هستم. و یک قصهاى را که براى من نقل کردهاند که یکى از تجار پیش یکى از علماى بزرگ حالا کى بوده است نمىدانم رفته است و گفته است که آقا! اگر پشت کتابى یک چیزى نوشتهاند به ما هم بگویید، کتابها معلوم، اما اگر پشت کتابى چیزى نوشتهاند که شما از آن مطلع هستید به ما هم بگویید براى اینکه ما مىبینیم که شما ما را دعوت مىکنید به خیر و صلاح، و خودتان نیستید اصلش. معلوم مىشود یک مطلب دیگرى در کار است. آن آقا گریه کرده است از قرارى که گفتهاند و گفته است حاجى هیچ چیز دیگرى نیست و ما فاسد هستیم. این طور هم نیست که انسان خیال کند که شیطان مىآید ابتداءً به آدم مىگوید که بیا برو طاغوتى بشو، این را نمىگوید. قدم به قدم انسان را پیش مىبرد، وجب به وجب انسان را پیش مىبرد. امروز اینکه اشکالى ندارد، اگر جلویش را گرفتید طمعش بریده مىشود و اگر جلویش را نگرفتید فردا یک قدم دیگر جلو مىرود.
از قدم اول انسان باید جلویش را بگیرد. اگر مبتلا شد، ابتلا دیگر پشت سر هم مىآید. این طور نیست که انسان یک وقتى بعد از اینکه ریشه دنیا در دل انسان قوى شد بتواند بکند آن را.
بیانات امام خمینى قدسسره در جمع نمایندگان مجلس خبرگان رهبرى