حماسه صبوری
اربعین پلک صبوری میگشایی و چشم حماسهها روشن میشود کدام سر انگشت پنهانی زخمه به تار صوتی تو میزند که آهنگ خشم صبوریت عیش مغروران را منغض میکند میدانیم نو نایب حنجرهی مشبّکی که به تاراج زوبین رفت و دلت مهمانسرای داغهای رشید است ای زن! قرآن بخوان تا مردانگی بماند قرآن بخوان به نیابت کل آن سی جزء که با سرانگشت نیزه ورق خورد قرآن بخوان و تجوید تازه را به تاریخ بیاموز و ما را به روایت پانزدهم معرفی کن قرآن بخوان تا طبل هلهله از های و هوی بیفتد خیزران عاجزتر از آن است که عصای دست شکستهای بزک شده باشد شاعران بیچاره شاعران درمانده شاعران مضطر با نام تو چه کردند؟ تاریخ _ زن آبرو میگیرد وقتی پلک صبوری میگشایی ونام حماسیات بر پیشانی دو جبههی نورانی میدرخشد: زینب! |