سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دوره گرد...طبیب دوار بطبه...

کرمی درون بینی قاضی

    نظر

در بین بنی اسرائیل قاضی ای بود که میان مردم عادلانه قضاوت می کرد. وقتی که در بستر مرگ افتاد، به همسرش گفت :- هنگامی که مُردم ، مرا غسل بده و کفن کن و چهره ام را بپوشان و مرا بر روی تخت (تابوت ) بگذار، که به خواست خدا، چیز بد و ناگوار نخواهی دید.وقتی که مُرد، همسرش طبق وصیت او رفتار کرد. پس از چند دقیقه که روپوش را از روی صورتش کنار زد، ناگهان ! کرمی را دید که بینی او را قطعه قطعه می کند. از این منظره وحشت زده شد! روپوش را به صورتش ‍ افکند، و مردم آمدند و جنازه او را بردند و دفن کردند.همان شب در عالم خواب ، شوهرش را دید. شوهرش به او گفت :- آیا از دیدن کرم وحشت کردی ؟زن گفت :- آری !قاضی گفت :- سوگند به خدا! آن منظره وحشتناک به خاطر جانب داری من در قضاوت راجع به برادرت بود!روزی برادرت با کسی نزاع داشت و نزد من آمد. وقتی برای قضاوت نزد من نشستند، من پیش خود گفتم : خدایا حق را با برادر زنم قرار بده !وقتی که به نزاع آنان رسیدگی نمودم ، اتفاقا حق با برادر تو بود، و من خوشحال شدم . آنچه از کرم دیدی ، مکافات اندیشه من بود که چرا مایل بودم حق با برادر زنم باشد و بی طرفی را حتی در خواهش ‍ قلبی ام به خاطر هوای نفس - حفظ نکردم .